مارها دارای سابقهای بد در تاریخ هستند. از آغاز داستان آدم و هوا و همچنین در بسیاری دیگر از فرهنگ ها، مارها خطرناک و ترسناک بوده اند. اگرچه بسیاری از مارها نسبتاً بی آزار هستند، اما آشنایی با تعدادی از ترسناکترین مارهای روی زمین، توضیح میدهد که چرا آنها دارای سابقهی بدی در تاریخ هستند.
به گزارش برترین ها، سم بعضی از این مارها انسان را در کمتر از ۳۰ دقیقه از پای در میآورد. همچنین بعضی از آنها میتوانند سمشان را از فاصلهی ۷متری به چشم انسان پرتاب کنند. در ادامه راجع به مارهایی صحبت میکنیم که از سمیترین و خطرناکترین مارهای روی زمین اند.
۱- «بوم اسلنگ» _ زیبا، اما کشنده
مار بوم اسلنگ یکی از زیباترین و مرگ بارترین مارهاست. این مار سبز که در صحرای آفریقا پیدا میشود دارای سم مهلکی است. این مار آنچنان سمی و خطرناک است که میتواند دیگر مارهای سمی را نیز بکشد. دندانهای این مار در انتهای فکش قرار دارند بنابراین برای تزریق سم به بدن قربانی، آرواره اش را تا ۱۸۰ درجه باز میکند. سم تا یک ساعت اثر نمیکند، پس بسیاری از قربانیها فکر میکنند که آسیب ندیده اند. با به تاخیر افتادن علائم، قربانیها به دنبال درمان نمیروند، در حالی که همین موضوع میتواند مرگ آنها را رقم بزند.
۲- «مار تایپان»کشنده در کمتر از ۳۰ دقیقه
این مار به طرز شگفتآوری میتواند موجب مرگ سریع انسان بشود. مار تایپان گونهای از مارهای بومی استرالیا و «گینهی نو» است. این مار سمیترین و همچنین بلندترین مار استرالیا است. مار تایپان میتواند تا ۲ متر رشد و وزنش تا ۸ کیلوگرم برسد. با این حال سم این مار است که شما را خواهد ترساند نه ظاهر آن. سم این مار آن قدر مهلک است که انسان را در کمتر از ۳۰ دقیقه میکشد.
۳- سم «شاه کبری» _ سمی فیلکش!
شاه کبری یکی از خطرناکترین سمها را در بین مارها در دنیا دارد. یک شاه کبری بالغ در هر جای دنیا تا ۴ متر میتواند رشد کند، در حالی که رکوردار بلندترین آنها در تاریخ نزدیک به ۷ متر بوده است. در صورت عدم درمان به موقع، سم این مار برای انسان بسیار مهلک است. در حقیقت سم یک شاه کبری برای از پا درآوردن یک فیل کافی است! اما نیاز نیست زیاد بترسید، شاه کبری ترجیح میدهد از سایر مارها تغذیه کند.
۴- «کبرای فیلیپینی» _ هم نیشزن، هم سمی
اگر فکر میکنید که با فاصله گرفتن از مارها میتوانید از دست آنها در امان بمانید، کبرای فیلیپینی آماده است تا به شما ثابت کند که اشتباه میکنید. به این دلیل که این مار میتواند سمش را تا ۵ متر به سوی طعمه پرتاب کند. اگر سم این مار به بدن انسان تماس یابد، باعث سرگیجه، تهوع، استفراغ، اسهال و گیجی میشود. کبرای فیلیپینی در جنگل ها، مزارع و شالیزارها زندگی میکند و کمین میکند تا زمان شکار از راه برسد.
۵- «مامبای سیاه»_ کشندهترین مار روی کره زمین
مامبای سیاه به این دلیل که بیشترین زهر را در بین مارها دارد، کشندهترین مار روی کره زمین است. سم یک مامبای سیاه میتواند ۱۰ انسان بالغ را بکشد. به این دلیل که مامبای سیاه چند مرتبه طعمه را نیش میزند، بیشترین سم را به بدن قربانی تزریق میکند. مامبای سیاه آنقدر خطرناک است، که سمش حتی برای سایر خانوادهی مارهای کشنده نیز مرگبار است. اگر فیلم «بیل را بکش» را دیده باشد، تصویر مامبای سیاه را به خاطر میآورید. جالب است بدانید که «کوبی برایانت» بسکتبالیست معروف آمریکایی نیز ملقب به مامبای سیاه است!
۶- «نیزهدار» _ غیر مهاجم اما کشنده
در حالی که بسیاری از مارهای سمی متهاجم نیستند، افعی نیزهدار نیز یکی از همانهاست. افعی نیزهدار در جنوب آمریکا و کارائیب یافت میشود.
۷- «مار زنگیِ پشت الماسیِ شرقی» _ مهاجم در زمان احساس خطر
شاید طویلترین نه، اما سمیترین مار در شمال آمریکاست. نیش این مار حسی مانند دو سوزن گداخته را بر بدن ایجاد میکند. اگر توسط این مار گزیده شدید باید منتظر خونریزی شدید، دردی وحشتناک و احتمالا مرگ باشید. البته این مار فقط در فلوریدا، کارولینای شمالی، آلاباما، میسی سی پی و لوییزیانا یافت میشود. مار زنگی پشت الماسی شرقی بسیار خطرناک است، اما فقط صبر کنید و در مورد خانوادهی غربی آن بشنوید.
۸- «مار زنگی پشت الماسی غربی»
خانوادهی غربی مار پشت الماسی یکی از مشهورترینها در شمال آمریکاست. این مار در جنوب غربی آمریکا دیده میشود. نوع غربی این مار نسب به شرقی آن کوچکتر و البته قهوه ایتر از آن است.
تفاوت در میزان کشندگی این دو مار در آنجاست که مار پشت الماسی غربی دارای غدههای ترشح کننده سم بزرگتری است، بنابراین در یک بار گزش مقدار بیشتری سم به بدن قربانی تزریق میکند. خوشبختانه این مار نیز در زمرهی مارهای غیرتهاجمی قرار دارد.
۹- «مار آبی-مرجانی» شبه جزیره مالی
مار آبی-مرجانی شبه جزیره مالی یکی از زیباترین مارهای دنیاست، همچنین یکی از مرگبارترین آنها. این به دلیل این است که سم این مار با یک بار گزش، رشتههای عصبی قربانیها را مورد هدف قرار میدهد. این یعنی اگر یک بار توسط این مار گزیده شدید باید منتظر اسپاسمهای عضلانی، فلج و ظرف چند دقیقه، مرگ باشید. این مار بسیار کشنده است، شاید به همین دلیل است که لقب «قاتلِ قاتل ها» را به آن داده اند.
۱۰- «کبری هندی» _ مرگبار، اما قابل آموزش توسط ساحران هندی
این مار یکی از رایجترین انواع کبری هاست. کبری هندی نماد بسیاری از اسطورهها و افسانههای فرهنگ و مذهب هندو است. همچنین همان ماری است که ساحران با موسیقی آنها را آموزش میدهند. حتی با وجود سابقهی تاریخی این مار، هنوز هم به شدت کشنده است. به گونهای که سم این مار یک مرد بالغ را فلج و حتی به سوی حملهی قلبی سوق میدهد.
۱۱- «افعی مژگانی» _ کاملا جدی
افعی مژگانی در مناطق مرکزی و جنوبی آمریکا زندگی میکند. آنها به خاطر درخشندگیشان نسبت به سایر مارها کاملا متمایز هستند (آنها دارای این قابلیت هستند که رنگ خود را تغییر دهند) و شکل خاص پلکشان طوری است که به نظر میرسد که دارای مژه هستند. رنگهای متنوع این مارهای سمی باعث میشود که آنها را در باغ وحش نیز نگهداری کنند. آنها از جانوران کوچک مثل، پرندهها، سوسمارها و وزغها تغذیه میکنند.
۱۲- بزرگترین افعی آفریقا «افعی گابنی»
بزرگترین افعی آفریقا افعی گابنی است که وزنش تا ۲۲ کیلوگرم و طولش تا ۲ متر نیز میرسد. طول سر نوع خاصی از آنها تا ۱۵ سانتی متر میرسد. مهارت آنها در مخفی کردن خودشان به رنگ محیط ستودنی است. این همان رازیست که باعث میشود آنها وعدههای غذایی شان که متشکل از پستانداران کوچک و پرندهها هستند را به دام بیندازند. بیشتر افراد در حالی از این مار گزیده میشوند که به طور اتفاقی پای روی این مار میگذارند، چون قادر به دیدن آن نیستند.
۱۳- «کبرای کاسپین» تهاجمیترین مار
کبری کاسپین طولی نسبتاً کوتاه دارد. میانگین طول آنها چیزی در حدود ۱ متر است. آنها در مناطق خشک و محیطهای کم آب زندگی میکنند. کبری کاسپین از انسانها دوری میکند، اما زمانی که بترسند به شدت تهاجمی میشوند حتی اگر نابالغ باشند. آنها از وزغها، پرندگان و جانوران کوچک، و تخم سایر حیوانات و گهگاه ماهیها تغذیه میکنند.
۱۴- «کبری مصری» _ دارای تاریخی طولانی در اساطیر مصر
کبری مصری نه تنها یکی از مرگبارترین مارها است، بلکه جایگاهی ویژه در رسومات مصریها دارد. کبری مصری همان ماری است که از طلاهای دفن شده «توتعنخآمون» (شاه مصر باستان حدود ۱۳۶۰ سال پیش از میلاد) محافظت میکرد. امروزه در مصر، مردم احترام زیادی برای کبری مصری قائل هستند و آنها را به حال خود میگذارند. البته به دلیل نیش بزرگ و سم خطرناک این مار، هوشمندانه است که فاصله تان را با این مار حفظ کنید.
۱۵- «کبری مونوکلد» _ زندگی در باتلاقها و مناطق مرطوب
کبری مونوکلد یکی از زیباترین جانوران دنیا است، اما نباید برای دیدن این زیبایی محسورکننده به آنها نزدیک شد. الگوی خاص چشمهای این مار باعث میشود که چشم هایش نارنجی، قهوهای یا سفید بنظر برسند. این مار در جنوب و جنوب شرقی آسیا یافت میشود. نیش کبری تک عدسی به شدت سمی است به طوری که میتواند یک انسان را در کمتر یک ساعت بکشد.
احتمالا بارها شنیدهاید که پرندگان امروزی، در حقیقت از نوادگان دایناسورها هستند. دایناسورهای غولپیکری که برای میلیونها سال بر زمین حکمرانی میکردند و در یک فاجعهی بزرگ منقرض شدند. ولی چگونه آن جانوران عظیمالجثه آب رفتند و تبدیل به پرندههای کوچک و زیبای رنگارنگی شدند که نه تنها در جنگل و حیات وحش، بلکه در شهرها با ما زندگی میکنند؟ فرایند تکامل و انتخاب طبیعی، چرا و چگونه این پرندگان را بوجود آورد؟
پرندگان امروزی، از گروهی از دایناسورها به نام «تراپودها» (Therapods) بوجود آمدند. از جمله اعضای مشهور این گروه میتوان به «تیرانوزاروس رکس» (Tyrannosaurus Rex) و «ولوسیراپتورها» (Velociraptors) اشاره کرد. تراپودها بیشتر به گروهی از دایناسورهای پرنده به نام «ایوینها» (Avians) نزدیک هستند که بین ۴۵ تا ۲۳۰ کیلوگرم وزن داشتند. این دایناسورها که نسبت به پرندگان امروزی کاملا غولپیکر بودند، پوزهی بلند و دندانهای بزرگ داشتند و البته مغز آنها خیلی کوچک بود. برای مثال، ولوسیرپتور جمجمهای به اندازهی جمجمهی یک کایوت و مغزی به زحمت به اندازهی مغز یک کبوتر داشته است.
برای دههها، از نظر دیرینهشناسان تنها حلقهی اتصال فسیلی بین دایناسورها و پرندگان، «آرکئوپتریکس» (Archaeopteryx) بود. یک موجود ترکیبی با بالهای پردار مثل پرندگان امروزی، ولی دارای دندان و دم شبیه به دایناسورها. به نظر میرسد که این حیوانات، ویژگیهای شبیه به پرندگان امروزی، یعنی پر، بال و پرواز را تنها در عرض ۱۰ میلیون سال کسب کرده باشند. در مقیاس تکامل و انتخاب طبیعی، این زمانی کوتاه به حساب میآید. «مایکل بنتون» (Michael Benton)، که یک دیرینه شناس از دانشگاه بریستول در انگلیس است میگوید: «زمانی به نظر میرسید که آرکئوپتریکس به صورت تمام عیار با ویژگیهای پرندگان امروزی بوجود آمده باشد.»
برای توضیح این دگردیسی شگفتانگیز، دانشمندان به یک نظریه به نام «هیولاهای امیدوار» (Hopeful Monsters) مراجعه کردند. طبق این ایده، جهشهای بزرگ تکاملی نیازمند تغییرات چشمگیر ژنتیکی هستند که از نظر کیفی با اصلاحات روتین در یک گونه تفاوت دارند. طبق این نظریه، فقط با چنین تغییرات بزرگ در مدت زمان کوتاه است که یک تراپود ۱۴۰ کیلوگرمی میتواند تبدیل به پرندهی کوچک ماقبل تاریخی به نام «ایبرومزورنیس» (Iberomesornis) که اندازهی یک گنجشک بود شود.
پیشتر تصور میشد که دایناسورها با یک جهش تکاملی به پرندهها تبدیل شدند. ولی اکنون مشخص شده که فرایند تکامل خیلی تدریجی بوده است.
با این حال، به مرور زمان مشخص شده که فرایند تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان میتواند خیلی تدریجی و غیر انقلابی باشد. اکتشافات جدید نشان میدهد که ویژگیهای مخصوص پرندگان مثل پر، خیلی قبلتر از تکامل پرندگان ظهور کرده است. این بیان میکند که پرندگان در حقیقت برای یک سری ابزار و ویژگیها که قبلا وجود داشته، استفادهی جدیدی پیدا کردند. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که یک سری تغییرات ساده نقش اساسی در تبدیل نهایی دایناسورها به پرندگان امروزی بازی کرده است. از جملهی این تغییرات ساده میتوان به جمجمهی پرندگان اشاره کرد که خیلی شبیه به نوزاد دایناسورها است. نه تنها پرندگان امروزی از دایناسورها خیلی کوچکتر هستند، بلکه شباهت خیلی زیادی به جنین دایناسورها دارند.
یک جهش شبحوار
در دههی ۹۰ میلادی، فسیلهای دایناسور زیادی در چین کشف شد که پرده از یک واقعیت جالب برمیداشت. هرچند که بسیاری از این فسیلها فاقد بال بودند، ولی آرایش کاملی از پرها داشتند. از کرکهای کوچک گرفته تا پرهای قلم دار. کشف این چنین جانوران میانی که فضای خالی میان همهی اکتشافات فسیلی پراکنده تا آن زمان را پر میکرد، باعث شد که تصور دیرینهشناسان دربارهی تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان عوض شود. پرها که زمانی تصور میشد مختص پرندگان هستند، در حقیقت خیلی قبلتر از پیدایش آنها در دایناسورها تکامل یافته بودند.
تحلیلهای پیچیدهی جدید روی فسیلها که در آن ردیابی تغییرات ساختاری و ترسیم نحوهی ارتباط نمونهها با یکدیگر انجام شده است، بر این ایده که ویژگیهای پرندهسانی در یک دورهی زمانی طولانی بوجود آمده است صحه میگذارد. در پژوهشی که پاییز سال گذشته در «کرنت بیولوژی» (Current Biology) منتشر شد، دیرینه شناسی از دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند به نام «استفان بروسات» (Stephen Brusatte)، فسیلهای «کوئلوروساروها» (Coelurosaurs) که در حقیقت زیر گروهی از تراپودها هستند را آزمایش کرد. آرکئوپتریکس و پرندگان امروزی از این زیرگروه بوجود آمدهاند. او در طول زمان تغییرات در یک سری ویژگیهای اسکلتی را دنبال کرد و متوجه شد که هیچ جهش بزرگی که منجر به تفاوت فاحش بین پرندگان و دیگر کوئلوساروها بشود وجود ندارد.
او میگوید: «پرندهها یک شبه از تیرانوزاروسرکس بوجود نیامدند. در عوض، ویژگیهای کلاسیک پرندگان یکی یکی تکامل یافت. اول حرکت بر روی دو پا، سپس پرها، استخوان جناق سینه، پرهای پیچیدهتر مثل آنهایی که قلم دار هستند و سپس بالها. نتیجهی نهایی، گذار بینقص از دایناسور به پرنده است. آنقدر بینقص و تمیز که تقریبا نمیتوانید خطی در جدایی این دو گروه از یکدیگر بکشید.»
پرندهها یک شبه از تیرانوزاروسرکس بوجود نیامدند. در عوض، ویژگیهای کلاسیک پرندگان یکی یکی تکامل یافت.
وقتی که همهی این ویژگیها کنار هم قرار گرفتند، پرندهها از زمین بلند شدند و پرواز کردند. مطالعات بروسات بر روی کوئلوروساروها نشان میدهد که وقتی آرکئوپتریکس و دیگر پرندگان باستانی بوجود آمدند، خیلی سریعتر از دیگر دایناسورها شروع به تکامل یافتن کردند. نظریهی هیولای امیدوار چیزی کاملا برعکس را میگوید: تکامل ناگهانی پرندگان را بوجود نیاورد، بلکه پرندگان تکامل ناگهانی را بوجود آوردند. بروسات میگوید: «به نظر میرسد که پرندگان به یک راه حل خوب در ویژگیهای جسمانی و بومشناختی رسیدند. اینکه پرواز کنند و کوچک باشند. این منجر به یک انفجار تکاملی شد.»
اهمیت کوچک بودن
هرچند که ممکن است بیشتر مردم از پر و بال به عنوان ویژگی اصلی تمایز دهندهی پرندگان از دایناسورها نام ببرند، ولی قد و قامت کوچک آنها نیز اهمیت زیادی دارد. تحقیقات جدید نشان میدهد که اجداد پرندگان خیلی زود آب رفتند. بدین معنی که کوچک بودن یک مزیت بزرگ برای آنها حساب میشده و به طور کلی قسمتی مهم از فرایند تکامل پرندگان بوده است. مثل دیگر ویژگیهای پرندگان، کوچک شدن ابعاد نیز خیلی قبلتر از اینکه پرندگان بوجود آیند شروع شده است. تحقیقی که سال گذشته در ساینس منتشر شد، نشان داد که فرایند کوچک شدن خیلی زودتر از آن که دانشمندان تصور میکردند شروع شده است. بعضی از کوئلوروساروسها از حدود ۲۰۰ میلیون سال پیش، یعنی ۵۰ میلیون سال قبل از بوجود آمدن آرکئوپتریکسها شروع به کوچک شدن کرده بودند. در آن زمان، بسیاری از دایناسورها همچنان در حال بزرگتر شدن بودند. بنتون میگوید:«کوچک شدن خیلی غیر عادی است. به خصوص میان دایناسورها»
وقتی که اجداد پرندگان بال درآوردند و پرواز به صورت شناور شدن بر روی هوا را آموختند، فرایند کوچک شدن آنها تسریع شد. سال گذشته گروه بنتون نشان داد که یک گروه از دایناسورها به نام «پاراوس» (Paraves) حدود ۱۶۰ بار سریعتر از بزرگ شدن دیگر دایناسورها در حال کوچک شدن بود! بنتون میگوید: «در حالی که دیگر دایناسورها در حال بزرگ و زشت شدن بودند، این گروه از دایناسورها مرتب کوچک میشدند. ما اعتقاد داریم که در این هنگام یک انتخاب طبیعی بزرگ انجام میگرفت.»
یک گروه از دایناسورها به نام «پاراوس» حدود ۱۶۰ بار سریعتر از بزرگ شدن دیگر دایناسورها در حال کوچک شدن بود
این کوچک شدن سریع نشان میدهد که پرندگان کوچکتر دارای مزیت رقابتی خیلی زیاد نسبت به پرندگان بزرگ بودهاند. بروسات میگوید:«ممکن است این کاهش اندازه به یافتن مکانهای زندگی جدید، روشهای زندگی جدید یا اصلا تغییرات فیزیولوژیکی و رشد ختم میشده است.» بنتون فکر میکند که احتمالا وقتی که اجداد پرندگان بالای درختها زندگی کردند این کوچک شدن تبدیل به مزیت شد. درختها میتوانستند غذا و ایمنی آنها را تامین کنند.
ولی دلیل کوچک شدن هرچه که باشد، کوچک بودن ابعاد مزیتی بزرگ در پرواز به حساب میآید. هرچند که حیوانات بزرگتر میتوانند بر روی هوا شناور شوند و اصطلاحا گلاید کنند، پرواز واقعی با استفاده از بال زدن نیازمند نسبت خاصی از ابعاد بال به وزن است. پرندگان باید پیش از پرواز کردن به صورت واقعی و فراتر از شناور شدن بر روی هوا، کوچک میشدند.
اندازهی کوچک بدن پرندههای باستانی میتوانست به آنها در پرواز و زندگی بر روی درختان کمک کند
چهرهی بچهگانه
در سال ۲۰۰۸، زیست شناسی از دانشگاه هاروارد به نام «آرخات آبژانوف» (Arkhat Abzhanov) در حال تحقیق بر روی تخم تمساح بود. از آن جا که تمساحها دارای اجداد مشترک با دایناسورها هستند، میتوانند مقایسهی تکاملی خیلی خوبی با پرندگان باشند. برخلاف ظاهر، پرندگان در مقایسه با مارمولکها شباهت بیشتری به تمساحها دارند. آبژانوف بر روی مهرههای دایناسورها هم تحقیق میکرد و چیزی که خیلی برای او شگفت انگیز بود، شکل سر تمساحها است که شباهت زیادی به سر پرندگان دارد. جنین تمساح هم شباهت زیادی به مرغ خانگی دارد. جمجمهی فسیل شدهی نوزاد دایناسورها هم این الگو را نشان میدهد. آنها خیلی شبیه به پرندگان بالغ هستند. با این مشاهدات، آبژانوف به این ایده رسید که شاید پرندهها با ربودن الگوی رشد روزهای اول زندگی دایناسورها تکامل یافته اند.
برای آزمایش این نظریه، آبژانوف و یک دیرینهشناس از موزهی تاریخ طبیعی آمریکا در نیویورک به نام «مارک نورل» (Mark Norell) به همراه دیگر همکارانش، دادههای فسیلی را از نقاط مختلف دنیا جمع آوری کردند. این دادهها شامل پرندگان باستانی، مثل آرکئوپتریکس و تخمهای فسیل شدهی دایناسورهای در حال رشد که در آشیانه مرده بودند میشد. آنها چگونگی تغییر شکل جمجمه، وقتی که دایناسورها در حال تبدیل شدن به پرنده بودند را دنبال کردند.
آنها به مرور زمان متوجه شدند که در فرایند تبدیل شدن دایناسور به پرنده، صورت دچار افتادگی میشود و در عوض چشمها، مغز و منقار رشد میکند. آبژانوف میگوید: «پرندگان اولیه تقریبا شبیه به آخرین جنینهای دایناسورهای ولوسیپراتور بودند. پرندگان امروزی چهرهی بچهگانهتری دارند و صورت آنها نسبت به دوران جنینی تغییر کمتری میکند. در نگاه اول، پرندگان شبیه بچه دایناسورهایی به نظر میآیند که میتوانند تولید مثل کنند.
در نگاه اول، پرندگان شبیه بچه دایناسورهایی به نظر میآیند که میتوانند تولید مثل کنند.
این فرایند که «پدومورفوسیس» (Paedomorphosis) یا حفظ خصوصیات دوران قبل از بلوغ برای مدت طولانی نام دارد، یک راه تکاملی خیلی بهینه است. یک زیست شناس از دانشگاه کالیفرنیا به نام «نیپام پتل» (Nipam Patel) میگوید: «به جای اینکه یک چیز جدید خلق بشود، چیزی که تا به حال وجود داشته فقط ارتقاء یافته است.» «بولار» (Bhullar) که پاییز امسال آزمایشگاه خودش در دانشگاه ییل را راهاندازی میکند میگوید: «ما روز به روز شاهد این هستیم که تکامل خیلی زیبا و شکیلتر از آن چه پیشتر تصور میکردیم عمل میکند. تغییرات زیادی که در جمجمهی پرنده ایجاد میشود مدیون پدومورفوسیس است. مدیون یک سری تغییرات مولکولی در دوران جنینی.»
چرا پدومورفوسیس در تکامل پرندگان اهمیت دارد؟ این ممکن است به کوچک شدن یا عکس آن کمک کند. تغییر اندازه گاهی اوقات میتواند به تغییرات رشد منجر شود. بنابراین انتخاب جثهی کوچک میتواند از تبدیل شدن به فرم ظاهری بزرگسالانه جلوگیری کند. بنتون میگوید: «یکی از راههای خیلی خوب کوتاه کردن توالی رشد این است که در کوچکی از رشد کردن جلوگیری کنیم.» جمجمهی بچهگانه در بزرگسالان میتواند مغز بزرگتر پرندگان را نیز توضیح دهد، چرا که معمولا سر بچهی حیوانات نسبت به بدنشان در مقایسه با حیوانات بزرگسال اندازهی بزرگتری دارد. بنتون میگوید: «یکی از راههای خیلی خوب برای بزرگ شدن اندازهی مغز این است که اندازهی کودکی را در دوران بلوغ حفظ کنیم. در حقیقت پدومورفوسیس میتواند زمینهساز یک سری انتقالات بزرگ در تکامل، حتی در پستانداران و انسان شود. جمجمههای بزرگ ما در مقایسه با جمجمهی شامپانزهها میتواند نتیجهی پدومورفوسیس باشد.
پیدایش منقار
مشکل مطالعهی پدیدههایی که در طی تکامل اتفاق افتاده این است که فهمیدن اینکه تا به حال چه رخ داده سخت است. در حقیقت دانشمندان هیچ وقت نمیتوانند چگونگی تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان را دقیقا متوجه شوند یا دریابند که برای این تبدیل چه ویژگیهایی ضروری بوده است. ولی با ترکیب سه حوزهی تکامل، ژنتیک و زیستشناسی رشد، آنها اکنون میتوانند بفهمند که ویژگیهای مشخص چگونه بوجود آمده اند.
یکی از حوزههای مورد علاقهی آبژانوف، منقار پرندگان است. منقار یکی از ابزارهای مهم پرنده برای یافتن غذا، نظافت، ساختن لانه و نگهداری از جوجهها است. او می گوید که عامل موفقیت زیاد پرندگان فقط پرواز نبوده و بلکه منقار آنها نیز در این موفقیت نقش اساسی داشته است. او میگوید:«پرندگان امروزی یک جفت انگشت بر روی صورت خود درآوردند.»
به کمک دید عمیقی که در تکامل پرندگان بوجود آمده است، آبژانوف و همکارانش میتوانند به مکانیسم ژنتیکی دقیق بوجود آمدن منقار دست یابند. در پژوهشی جدید که ماه گذشته در «اوولوشن» (Evolution) منتشر شد، محققان نشان دادند که تنها چند تغییر ژنتیکی کوچک میتواند چهرهی یک پرنده را شبیه به دایناسور بکند.
در پرندگان امروزی، دو استخوان به نام استخوانهای «پریماکسیلاری» (Premaxillary) به یکدیگر جوش میخورند تا منقار را بسازند. این ساختار کاملا متفاوت از ساختاری است که در دایناسورها، تمساحها، پرندگان باستانی و بیشتر دیگر مهرهداران وجود دارد. در همهی این جانوران، این دو استخوان جدا از هم هستند و پوزه را میسازند. برای مشخص کردن اینکه چرا چنین تغییری رخ داده است، محققان به بررسی دو ژن که در شکل گیری این دو استخوان در حیوانات مختلف نقش دارند پرداخته اند. این حیوانات شامل تمساح، مرغ، موش، مارمولک و لاکپشت میشوند.
آنها متوجه شدند که خزندگان و پستانداران دارای دو تکهی فعالیت (Patches of Activity) در دو سوی حفرهی بینی در حال رشد خود هستند. پرندهها دارای تک لکهی بزرگتری هستند که در جلوی صورت آنها رشد میکند. محققان میگویند که الگوی تمساحها میتواند به عنوان یک واسط برای دایناسورها عمل کند، چرا که تمساحها تقریبا همان پوزه و استخوانهای پریماکسیلاری را دارند. محققان سپس در جنین پرندهای خاص با اعمال یک مادهی شیمیایی، از تاثیر ژنی که منقار را در صورت او بوجود میآورد جلوگیری کردند. در ضمن برای رعایت مسائل اخلاقی نگذاشتند که جوجه از تخم خارج شود.
منقار یکی از ابزارهای مهم پرنده برای یافتن غذا، نظافت، ساختن لانه و نگهداری از جوجهها است
نتیجه اینکه جنینهایی که از رشد منقار در آنها جلوگیری شده بود دارای صورتهایی بیشتر شبیه به دایناسورها بودند. یک دیرینه شناس از دانشگاه تگزاس به نام «تیموتی رووه» (Timothy Rowe) میگوید:«آنها توانستند جنین یک پرنده را تبدیل به چیزی کنند که شبیه به دایناسورهای منقرض شده است.» یافته ها نشان می دهد که چگونه تغییرات مولکولی کوچک میتواند تغییرات ساختاری بزرگ ایجاد کند. آبژانوف میگوید:«از ابزارهای کنونی به صورتی نوین برای ساختن یک چهرهی کامل جدید استفاده کنید» او ادامه میدهد:«آنها یک ژن یا راه جدید را اختراع نکردند، آنها فقط یک ژن موجود را تغییر دادند.»
مثل مطالعات بروسات و دیگران، کار آبژانوف نظریهی هیولای امیدوار را به چالش می کشد. البته او این کار را در ابعاد ژنتیکی انجام میدهد. بوجود آمدن منقار نیازمند یک جهش تکاملی خاص یا تغییر ژنتیکی گستره نیست. در عوض آبژانوف نشان داد همان نیروهایی که ریز تکامل (تغییرات کوچک در گونهها) را بوجود میآورد، درشت تکامل را هم ایجاد میکند. تکامل ویژگیهای جدید و گروه جدیدی از گونهها.
مشخصا تغییرات کوچک در تنظیم ژنها، هم به پیدایش منقار (که در طی میلیون ها سال تکامل یافت) و هم اشکال گوناگون منقار پرندگان که می تواند طی چند نسل تغییر کند منجر شد. آبژانوف میگوید: «ما نشان دادیم که تغییرات تنظیمی کوچک می تواند به یک اثر بزرگ تبدیل شود.» بولار و آبژانوف قصد دارند که در چگونگی تکامل منقار و جمجمهی پرندگان تعمق بیشتری کنند. آن ها این کار را با استفاده از روش دست بردن در ویژگی های جمجمه و مغز انجام می دهند. بولار می گوید: «ما تازه این کار را شروع کرده ایم.»
اگرچه دیرینه شناسان ادعا میکنند که دایناسورهای بزرگتری را شناسایی کردهاند، اما براساس شواهد و مدارک قانع کننده آرژانتینوسوروس (Argentinosaurus) بزرگترین دایناسور تاریخ است. این جانور عظیم الجثه گیاهخوار با ۴۰ متر طول، ۳۶ متر قد و وزن ۱۱۰ تن بزرگترین ساروپودی (sauropod) است که در دوره کرتاسه میانی، حدود ۱۰۰ تا ۹۰ میلیون سال پیش میزیست. براساس فسیلهای به جای مانده از آرانتینوسوروس فقط یکی از مهرههای این دایناسور بیش از ۱.۲ متر ضخامت دارد.
اسپینوسوروس (Spinosaurus) با داشتن ۷ متر قد، ۱۶ متر طول و نزدیک به ۷.۵ تن وزن احتمالاً بزرگترین دایناسور گوشتخواری است که تاکنون بر روی زمین زیسته است. اسپینوسوروس در دوره کرتاسه، در حدود ۱۱۲ تا ۹۳.۵ میلیون سال پیش و در مراکش امروزی میزیست.
علیرغم داشتن جثهای عظیم، شواهد اخیر نشان میدهد که اسپینوسوروس بیشتر از وقت خود را در آب و صرف شکار ماهیها میکرد. با این وجود اسپینوسوروس سریع، نیرومند و دارای چنگالهای خطرناکی بود و به راحتی میتوانست از قلمرو خود در برابر سایر شکارچیان محافظت کند. در تازهترین تحقیقات که بر مبنای کشف یک ساختار منحصربهفرد پارو مانند در فسیل دم اسپینوسوروس است، نشان میدهد که این جاندار اولین دایناسور شناگر تاریخ میباشد.
۳- تیرانوسوروس رکس؛ ۶۸ تا ۶۶ میلیون سال پیش
تیرانوسوروس رکس (Tyrannosaurus rex) یکی از بزرگترین دایناسورهای گوشتخواری بود که تاکنون در زمین زندگی کرده است. شواهد فسیلی نشان میدهند که تیرانوسوروس در حدود ۱۲ متر طول، ۵ تا ۶ متر قد و نزدیک به ۸ تن وزن داشته است. این دایناسور در اواخر دوره کرتاسه و در حدود ۶۸ تا ۶۶ میلیون سال پیش در درههای رودخانهای آمریکای شمالی زندگی میکرد.
تیرانوسوروس ۶۵ میلیون سال پیش به همراه سایر دایناسورها در انقراض دسته جمعی کرتاسه-ترشیری منقرض شد. دانشمندان معتقدند که تی رکس قویترین آرواره را در بین تمام موجودات خشکیزی داشته به گونهای که با هر بار گاز گرفتن میتوانست ۲۳۰ کیلوگرم گوشت را بخورد، فقط مگالدون آرواره قویتری از تی رکس داشته است.
جایگانوتوسوروس (Giganotosaurus) در زبان یونانی به معنای مارمولک عظیمالجثه جنوبی است که ۳۰ میلیون سال قبل از تیرانوسوروس رکس در دوره کرتاسه، حدود ۹۹ تا ۹۷ میلیون سال پیش در آرژانتین امروزی میزیست. بر اساس جمجمه ۱٫۶ متری که از این دایناسور خطرناک کشف شده دیرینه شناسان تخمین میزندد که این دایناسور ۷ متر قد، ۱۳ متر طول و ۸ تن وزن داشته است. جایگانوتوسوروس عمدتاً دایناسورهای بزرگ گیاهخوار را میخورد، زیرا به دلیل داشتن جثه غول پیکر هیچ شکارچی طبیعی دیگری نمیتوانست این جانور را شکار کند.
ماپوسوروس (Mapusaurus) از وابستگان نزدیک و شبیه به جایگانوتوسوروس بود که دایناسورهایی مانند آرژانتینوسوروس را شکار میکرد. ماپوسوروسها در کرتاسه پایانی، حدود ۹۳٫۵ تا ۹۷ میلیون سال پیش در آرژانتین و شیلی امروزی میزیستند. این دایناسور گوشتخوار ۳ متر قد، ۱۲ متر طول و نزدیک به ۸ متر وزن داشت. دندانهای تیغهای باریک آن ابزاری ایدهآل برای گاز گرفتن و بریدن گوشت طعمه بود، براساس فسیلهای به دست آمده از این جانوران دیرینه شناسان اعتقاد دارند که آنها به صورت گروهی به شکار میپرداختند.
یوتارپتور (Utahraptor) یکی از خطرناکترین دایناسورهای گوشتخوار دوره کرتاسه بود که ۱۲۹ تا ۱۲۲ میلیون سال پیش میزیست. این دایناسور خطرناک با ۳ متر قد، ۵ تا ۷ متر طول و وزن نزدیک به ۵۰۰ کیلوگرم میتوانست جانوران بزرگتر از خود را شکار کند. به گفته دیرینه شناسان، یوتارپتور از نظر اکولوژیکی نقش مهمی به عنوان یک گوشتخوار در منطقه آرکس (Arks) امروزی (ایالت یوتا در غرب آمریکا) در اوایل کرتاسه داشت و احتمالاً میتوانست به طعمههای بزرگتر از خودش حمله کند.
بیشتر بخوانید: ۱۰ بیماری که بر دایناسورها تاثیر گذار بود
تیتانوسراتوپس (Titanoceratops) یکی از دایناسورهای شاخدار غول پیکری است که در کرتاسه پایانی، حدود ۷۵ میلیون سال پیش میزیست. جمجمه بازسازی شده این دایناسور ۲٫۶ متر طول دارد، این امر باعث شده تا تیتانوسراتوپس بزرگترین جمجمه را در میان تمام مهرهداران زمین داشته باشد. این دایناسور گیاهخوار نزدیک به ۷ تن وزن و ۷ متر طول داشته است، اما چرا تیتانوسراتوپس چنین سر بزرگ و زینتی داشت؟ دیرینه شناسان میگویند علت این ساختار جمجمه برای انتخاب جفت بوده است، زیرا نرهای دارای شاخهای بزرگ و برجسته برای جنس ماده جذابتر بودند.
بیشتر بخوانید: ۱۰ جاندار مخوف ماقبل تاریخ که قبل از دایناسورها در زمین زندگی میکردند
به عنوان یک قاعده کلی، بزرگترین دایناسورهای عصر مزوزوئیک گروه دایناسورهای تیتانوسور بودند که در این مطلب آرژانتینوسوروس به نمایندگی از آنها بررسی شد. اما در گذشته دایناسورهایی وجود داشتند که پوزهای شبیه به اردک داشته اما به اندازه های تیتانوسورها رشد میکردند، بزرگترین و مهمترین این دایناسورها مگنوپولیا (Magnapaulia) بود.
مگنوپولیا به دلیل بزرگی و ویژگیهای شاخص دم و همچنین پوزه اردکی خود قابل توجه است. این دایناسور گیاهخوار در کرتاسه پایانی و در حدود ۷۳ میلیون سال پیش میزیست، مگنوپولیا ۱۴ تا ۱۶ متر طول و در حدود ۲۳ تن وزن داشت. علی رغم وزن زیاد، این دایناسور به خاطر ویژگیها ظاهری احتمالاً سرعت زیادی داشت به گونهای که هنگام تعقیب توسط شکارچیان میتوانست روی دو پای عقبی خود بدود.
جایگانتورپتور (Gigantoraptor) یک دایناسور پردار عظیم الجثه بود که در کرتاسه پایانی، حدود ۹۶ میلیون سال پیش میزیست. تخمین زده شده که این دایناسور ۸ متر طول، ۵ متر قد و ۹۰۰ تا ۳۶۰۰ کیلوگرم وزن داشته است. کشف فک پایینی جایگانتورپتور نشان میدهد که جمجمه این موجود بیش از نیم متر طول داشته است ولی فاقد دندان بود، که در این صورت احتمالاً پمنقار شاخی داشته است. دانشمندان اعتقاد دارند که این دایناسور گیاهخوار بود و توانایی پرواز نداشت.
مدت زیادی طول کشید تا دیرینه شناسان توانستند دینوکایروس (Deinocheirus) را از روی پنجه مخوف آن شناسایی کنند. چند فسیل از اندامهای این دایناسور پردار اولین بار در سال ۱۹۷۲ در مغولستان کشف شد ولی شناسایی دینوکایروس در سال ۲۰۱۴ انجام شد. این دایناسور یک اورنیتومایموسور غیرعادی بود که ۱۱ متر طول و بیش از ۶ تن وزن داشت و در دوره کرتاسه، حدود ۱۰۰ تا ۶۶ میلیون سال پیش میزیست.
طول جمجمه دینوکایروس در حدود ۱ متر بود، اگرچه این حیوان بزرگ بود اما استخوانهای توخالی زیادی داشت که باعث کاهش وزن آن شده بود ولی توانایی پرواز نداشت. شکل جمجمه این دایناسور نشان میدهد که رژیم غذایی خاصی داشته است، منقار آن شبیه اردک بود به همین علت تصور میشود که از گیاهان محیطهای آبی تغذیه میکرده است.
طبق تحقیقات جدیدی که دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا انجام دادهاند، به نظر میرسد که حیات روی زمین از ۴٫۱ میلیارد سال پیش آغاز شده است، تقریباً از لحظهای که سیاره شکل گرفت، ۳۰۰ میلیون سال زودتر از آنچه قبلاً تصور میشد. هنگامی که این اتفاق افتاد زندگی به آرامی کل سیاره را دربرگرفت. با گذشت زمان و در یک روند مداوم از تغییرات و جهشهای تصادفی، حیات با آنچه امروز میبینیم به اوج خود رسید. البته این روند همچنان ادامه دارد، درست مثل تاریخ، زندگی نیز با گذشت زمان تغییر کرده و به جلو حرکت میکند.
با گذشت میلیونها میلیون سال، حیات شکل و اندازههای بیشماری به خود گرفته به گونهای که برخی از آنها بیگانه از سایرین به نظر میرسند. و هنگامی که در تاریخ به گذشته نگاه میکنیم عجیبتر نیز میشود. به همان روشی که ما بیشتر از پدربزرگ و مادربزرگمان به والدین خود شباهت داریم، بنابراین جانورانی که میلیونها سال پیش میزیستند از لحاظ تکاملی با جانوران امروزی تفاوت دارند.
با این وجود، موجوداتی وجود دارند که به نوعی موفق شدهاند در برابر آزمون زمان مقاومت کرده و بدون صدمه دیدن به عصر مدرن برسند، حتی اگر به عنوان یک گونه زودتر از دایناسورها در زمین ظاهر شده باشند. در این نوشتار ۱۰ مورد حیوانات ماقبل تاریخ زنده که به آنها فسیل زنده نیز گفته میشود در اینجا آورده شده است.
اگر در وهله اول بخواهیم از کسی یا چیزی برای وجود اکسیژن در زمین تشکر کنیم، آن چیز سیانوباکتریها (Cyanobacteria) خواهند بود. این باکتریها که گاهی با عنوان جلبکهای سبز-آبی شناخته میشوند، به طور یک جانبه شیمی کره زمین را تغییر داده و امکان زندگی در آن را برای ما فراهم کردند. سیانوباکتریها اولینبار برای کسب انرژی فتوسنتز کرده و شروع به آزادسازی اکسیژن به عنوان یک محصول زائد به اتمسفر زمین کردند. با گذشت زمان و با بیشتر شدن جمعیت این تولیدکنندگان کوچک در اقیانوسهای جهان، یک رخداد فاجعهآمیز به نام رویداد بزرگ اکسیژنی (Great Oxygenation Event) در حدود ۲٫۱ میلیارد سال پیش اتفاق افتاد که باعث انقراض تقریبی کل حیات بیهوازی شد.
پس از این رویداد جلبکهای سبز-آبی به گونههای غالب این سیاره تبدیل شده و حیاتشان ادامه یافت. اما هرچه اکسیژن بیشتری آزاد میشد، با متان ترکیب شده و دیاکسیدکربن تولید میکرد. از آنجایی که متان در مقایسه با دیاکسیدکربن گاز گلخانهای بهتری است، این سیاره به طور ناگهانی سرد شده و در یک دوره یخبندان شدید جهانی فرو رفت که این امر تهدیدی برای وجود پرقدرت سیانوباکتریها بود. اما برای جاندارانی که به تازگی توسعه یافته بودند، اتمسفر غنی از اکسیژن یک عامل نجات بود.
کلروپلاست موجود در گیاهان امروزی که از آن برای فتوسنتز استفاده میشود، حاصل همزیستی سیانوباکتریها با اجداد گیاهان در دوران پرکامبرین است. در هر صورت تنها یک گونه دیگر از آن زمان توانسته است شیمی اتمسفر این سیاره را تغییر داده و تعادل قبلی را برهم بزند و آن گونه، انسان است.
۹- اسفنجها: ۷۶۰ میلیون سال
اگر به ۷۶۰ میلیون سال پیش بروید در دریاها انواع اسفنجها (Sponges) وجود دارند. بیش از یک میلیارد سال طول کشید تا اسفنجها از باکتریها تکامل پیدا کنند، مرحله بعدی تکاملی که شواهد فسیلی آن به وفور یافت میشود. با وجود اینکه امروزه بیش از ۵۰۰۰ گونه اسفنج وجود دارد که شبیه به گیاهان است، اما آنها در واقع جزئی از شاخه حیوانات هستند.
قدیمیترین اسفنجی که تاکنون پیدا شده، اوتاویا انتیکا (Otavia antiqua) است که در نامیبیا کشف شده و قدمت آن ۷۶۰ میلیون سال است. فسیلهای کشف شده به اندازه دانه ماسه هستند و صدها میلیون سال پیش بسیار فراوان بودند. اندازه کوچک آنها میتواند نشانگر این باشد که این اسفنجها اولین جانوران چندسلولی بوده و اجداد تمام جانوران امروزی به حساب میآیند.
قبل از این کشف که در سال ۲۰۱۲ انجام شد، قدیمیترین فسیل اسفنجی که کشف شده بود بین ۶۰۰ تا ۶۵۰ میلیون سال قدمت داشت. اوتاویا انتیکا نشان میدهد که جانداران ۱۵۰ میلیون سال قبل از آنچه که تصور میشد، ظاهر شدهاند. این جدول زمانی با نظریه ساعت مولکولی (Molecular Clock) مطابقت دارد. به گفته متخصصان ژنتیک فرضیه ساعت مولکولی، شرایط بومی است که بر همه توالیهای دیانای صرف نظر از نوع گونهها حاکم بوده و باعث میشود آنها با سرعت نسبتاً ثابتی تکامل یابند. با نگاهی به عقب و پایین درخت تکاملی، این نظریه همزمان با ظهور اولین ارگانیسمهای چندسلولی در ۷۵۰ میلیون سال پیش است.
۸- عروس دریایی: ۵۰۵ میلیون سال
تا ۵۵۰ میلیون سال پیش زندگی به نوعی روی خوش خود را به جانوران نشان میداد. در خشکیهای زمین حیات وجود نداشت و اقیانوسها برای ماهیهای امروزی غیرقابل زندگی بود. یک میکروب چسبنده وجود داشت که در کف دریاها ساکن بود. بعضی از موجودات که عمدتاً ثابت بوده و به بالشهای مسطح شباهت داشتند گاهی اوقات روی این فرش لجن چرخیده و از این میکروبها تغذیه میکردند، اما بعدها اتفاقی افتاد.
در یک رویداد اکولوژیکی موسوم به انفجار کامبرین (Cambrian Explosion) که چند میلیون سال به طول انجامید، چهره زمین از نظر حیات تغییر کرد. این لحظهای است که تنوع عظیمی از گونهها پدیدار شدند، لحظهای که اولین بار گوشتخواری ظاهر شد. احتمالاً به دلیل افزایش سطح اکسیژن جهانی یا احتمالاً به دلیل تکامل بینایی و یا ترکیبی از هر دو که باعث تحریک شد، زندگی جدیدی در اشکال و اندازههای مختلف پدیدار شده و رقابت بین جانداران مختلف آغاز شد. یک مسابقه تسلیحاتی که حتی تا امروز نیز متوقف نشده است.
تنوع و حرکت زندگی به گونهای که هرگز دیده نشده بود، شروع شد. اما همانطور که میدانیم شواهد فسیلی طرفدار اشکال نرم و بدون استخوان نیستند. با این وجود در سال ۲۰۰۷ محققان فسیل یکی از قدیمیترین عروس دریایی (Jellyfish) را کشف کردند. دانشمندان در ایالت یوتا که در پرکامبرین کف دریا بود، ۴ نوع مختلف از فسیل عروس دریایی را کشف کردند. این فسیلها نشان دادند که عروس دریایی ۲۰۰ میلیون سال قبل از آنچه که پیشتر تصور میشد وجود داشتهاند.
خرچنگ نعل اسبی (Horseshoe Crab) یکی از نامزدهای آشکار این لیست است و به عنوان شاخصترین فسیل زنده شناخته میشود. اما برخلاف نام آنها این موجودات دریایی واقعاً خرچنگ نیستند، نزدیکترین خویشاوندان آنها در واقع تنندگان (Arachnids) یعنی عنکبوتها و عقربها هستند.
مانند همه گونههای دیگر این لیست، تکامل طبیعی این موجودات را نیز فراموش یا از قلم نیانداخته و آنها نیز دستخوش تغییراتی شدهاند. اما تفاوت خرچنگهای نعل اسبی با سایر گونههای تکامل یافته این است که این جانداران نسبت به اجدادشان تغییرات کمی داشتهاند. این امر با تغییرات نسبتاً ناچیزی در محیط امکانپذیر شد که آنها را میلیونها سال به همان شکل حفظ کرده است. مثلاً خرچنگهای نعل اسبی ۴۴۵ میلیون سال پیش دارای اندامهای تحتانی بودند که به دو بخش تقسیم میشد، در حالی که نمونههای امروزی تنها یک بخش دارند.
به لطف تعداد زیاد و همچنین وجود طولانی، این جانوران تأثیر خوبی بر محیط زیست دریایی دارند به طوری که بقای بسیاری از گونههای دیگر به وجود آنها وابسته است. به عنوان یک قاعده کلی هر خرچنگ نعل اسبی ماده به طور متوسط حدود ۹۰،۰۰۰ تخم میگذارد. با این حال تنها حدود ۱۰ مورد از آنها به بلوغ میرسند، در حالی که بقیه کل زنجیره غذایی دریایی را تأمین میکنند.
علاوه بر این، خون آنها آبی مایل به سبز است. دلیل این امر این است که خون آنها حاوی مس بوده و در تماس با هوا تغییر رنگ میدهد. برخلاف خون انسان، در خون آنها گلبولهای سفید برای مقابله با عفونت وجود ندارد. با این حال، به عنوان یک اقدام متقابل خون آبی آنها با استفاده از برخی سلولها عوامل بیماریزا را در سدهای فیزیکی به دام انداخته و از شیوع آنها جلوگیری میکند. با کمال تعجب خون خرچنگ نعل اسبی در جامعه پزشکی بسیار مورد توجه بوده و قیمت هر لیتر آن به ۱۵۰۰۰ دلار نیز میرسد.
این موجود به همان اندازه که ترسناک است گریزان نیز است. یک هیولای واقعی از اعماق، کوسههای چیندار (The Frilled shark) در بخش میانی اقیانوس ساکن هستند ولی در مناطق ساحلی سراسر جهان نیز مشاهده شدهاند. این کوسه نخستین بار در سال ۱۸۸۱ هنگامی که دو عدد از آنها در خلیج توکیو توسط ماهیگیران شکار شدند، از نظر علمی توصیف شد. کوسه چیندار ممکن است همان مار دریایی اسطورهای و مشهوری باشد که در گذشته توسط دریانوردان سراسر جهان مشاهده میشد.
این کوسهها به طور کلی گونهای باستانی هستند به ویژه در بین قدیمیترین جانوران. این کوسهها به طور متوسط تا ۱٫۴ متر رشد میکنند اما گاهی اوقات اندازه آنها به ۲ متر نیز میرسد، اولین بار در سال ۲۰۰۴ آنها در زیستگاه طبیعی خود مشاهده شدند.
یکی از ترسناکترین خصوصیات این کوسه دهانش است. در حالی که سر آن تا حدودی شبیه به یک مار مومیایی شده است، در دهانش بیش از ۳۰۰ دندان برگشته به عقب و سوزنی مانند دارد. با وجود این که تاکنون هیچکس آنها را در حین شکار ندیده، دانشمندان حدس میزنند که شکارش را با سفیدی دندان خود فریب داده و مانند مار به آن حمله میکند. یک واقعیت جالب دیگر در مورد این هیولای دریایی این است که طولانیترین دوره حاملگی شناخته شده را دارد، این کوسه زندهزا بوده و طول دوره حاملگی آن ۴۲ ماه است که دو برابر یک فیل آفریقایی میباشد. به عقیده دانشمندان این دوره طولانی حاملگی با فشار زیاد در اعماق اقیانوسها مرتبط است.
۵- نئولکتا: ۴۰۰ میلیون سال
تا سال ۱۹۶۹ قارچها به عنوان گیاهان طبقه بندی میشدند که منطقی به نظر میرسید. اگرچه کمی متفاوت به نظر میرسند اما آنها ساقه و ریشه دارند و مانند هر گیاه دیگری به زمین وصل میشوند یا روی تنه درخت رشد میکنند. اما پس از آن معلوم شد که قارچها گیاه نیستند و در حقیقت ارتباط تنگاتنگی با حیوانات دارند. به همین دلیل شاخه جداگانهای از جانداران زمین هستند.
با این تفاسیر مشخص میشود که قارچها در واقع اولین ارگانیسمهایی بودند که ۵۰۰ تا ۴۵۰ میلیون سال پیش از اقیانوس بیرون آمده و خشکیهای زمین را به خانه دائمی خود تبدیل کردند. فسیل تورتوتوبوس (Tortotubus) با قدمت ۴۴۰ میلیون سال جزو اولین قارچهایی است که در خشکیها ساکن شد. آنچه این قارچهای کوچک انجام دادند این بود که راه را برای سایر اشکال زندگی هموار کردند تا از دریا به خشکی بخزند. اما چگونه؟ در آن زمان هیچ ماده مغذی یا خاکی که از حیات پشتیبانی کند در خشکیها وجود نداشت، فقط صخرههای خشک بود. تورتوتوبوس با وارد کردن نیتروژن و اکسیژن به خاکهای اولیه شرایط لازم برای حیات در خشکی را فراهم کرد.
نئولکتا که به اشتباه زبان زمین نیز نامیده میشود، یکی از نزدیکترین خویشاوندان تورتوتوبوسها است و قدمت آن در زمین حدود ۴۰۰ میلیون سال است. با وجود شباهت نئولکتا به گونههای دیگری از قارچها مانند ژئوگلاسوم (Geoglossum) و میکروگلاسوم (Microglossum) که در واقع زبانهای زمین هستند، نئولکتا هیچ رابطه خویشاوندی با این قارچها ندارد. در واقع آنها جنس متعلق به خانواده نئولکتاسهآ (Neolectaceae) هستند که تنها خانواده متعلق به رده نئولکتالس (Neolectales) است. نئولکتالس نیز به نوبه خود تنها رده متعلق به کلاس نئولکتومیستس (Neolectomycetes) است. نزدیکترین بستگان ژنتیکی آنها در درخت تکاملی قارچهای شبه مخمر از گروه پایه آسکومیکوتا (Ascomycota) هستند. مثال دیگری از وجود طولانی نئولکتا در زمین، حتی قبل از جدایی قارهها، توزیع گسترده آنها در آسیا، اروپای شمالی، آمریکای شمالی و جنوب برزیل است.
بیشتر بخوانید: ۱۰ مورد از بزرگترین دایناسورهای تاریخ
تا چندی پیش اعتقاد بر این بود که کولاکانت (Coelacanth) گونهای از ماهیان بدوی منقرض شده است، یکی از پیشروان نخستین دوزیستان که از دریا به خشکی آمدند. قدیمیترین فسیلی که تاکنون از این ماهی پیدا شده مربوط به ۳۶۰ میلیون سال پیش است، در حالی که جدیدترین فسیل آنها حدود ۸۰ میلیون سال سن دارد. پس دانشمندان فرض کردند که این ماهی هم زمان با انقراض دایناسورها در ۶۵ میلیون سال پیش منقرض شده است.
اما در سال ۱۹۳۸ وقتی یک نمونه زنده کولاکانت در سواحل آفریقای جنوبی صید شد، این فرضیه به طور کامل رد شد. لاتیمریا کالومنی (Latimeria chalumnae) تنها یکی از دو گونه شناخته شده کولاکانت است که امروزه وجود دارد و به همراه گونه دیگر در آبهای اندونزی زندگی میکند. براساس شواهد فسیلی در گذشته و اوج دوران کولاکانتها، ۹۰ گونه از این ماهی وجود داشت.
کولاکانت با ویژگیهای خاص خود از سایر ماهیهای زنده متمایز است. در مرحله اول آنها اندامی دارند که به ماهی اجازه میدهد تا میدان الکترومغناطیسی یک موجود زنده در زیر آب را حس کند، که برای شکار در شب بسیار مناسب است. در مرحله دوم جمجمه آنها قادر به چرخش به سمت بالا است، گویی که به یک لولا وصل شده است. این سازگاری به کولاکانت اجازه میدهد تا دهان خود را خیلی بیشتر از سایر ماهیها باز کند. هیچ یک از این دو مهارت در سایر مهرهداران شناخته شده جهان وجود ندارد. آنها همچنین بالههایی دارند که در درون بدنشان بوسیله اندام استخوانی پشتیبانی میشود. این بالهها بعداً به پاهایی تبدیل شدند که قابلیت حرکت در زمین را برای دوزیستان فراهم کردند.
بیشتر بخوانید: ۱۰ مورد از خطرناکترین دایناسورهای تاریخ
هنگامی که صحبت از گیاهان میشود، درخت جینکو بیلوبا (Ginkgo biloba) یکی از قدیمیترین گونههای درختان امروزی است. نزدیکترین خویشاوندان آنها سیکادها (Cycads) بوده و هر دو از بازدانگان (Gymnosperms) هستند. از طرف دیگر سرخسها حداقل ۳۶۰ میلیون سال است که وجود دارند، اما گونههای امروزی تا ۱۴۵ میلیون سال پیش و در اوایل دوره کرتاسه ظاهر نشده بودند. از سوی دیگر جینکوها، سیکادها و مخروطها در حدود ۲۷۰ میلیون سال پیش در دوره پرمین ظاهر شدند و جینکو بیشترین شباهت را به اجداد خود داشته و آخرین گونه زنده از کلاس خود بود. به عنوان مثال دایناسورهای ابتدایی در دوره تریاس در حدود ۲۳۰ میلیون سال پیش از خزندگان به وجود آمدند، که در آن زمان از حضور درختان جینکو در خشکیهای زمین ۴۰ میلیون سال میگذشت.
فسیل قدیمیترین بذر گیاه مربوط به گونه منقرض شده جینکو دیجیتالاتا است (Gingko digitalata) که در منطقه فرگانا (Fergana) در ازبکستان امروزی کشف شده است. حداکثر تنوع رده جینکوالس (Ginkgoales) در دوره ژوراسیک (۲۰۶ تا ۱۴۴ میلیون سال پیش) بود که در آن آب و هوا بسیار گرم و مرطوبتر از دوره تریاس بود.
با انقراض دایناسورها در ۶۵ میلیون سال پیش تنوع جینکوها رو به زوال گذاشت. از بین رفتن تدریجی آنها احتمالاً در اثر خنک شدن آب و هوا، ظهور گیاهان گلدار (Angiosperms) و همچنین از بین رفتن دایناسورها به عنوان عاملی بالقوه برای پراکندگی بذرها بود. جینکو بیلوبا به عنوان تنها بازمانده، در برخی مناطق چین امروزی وجود دارد که تأثیر یخبندان در آنجا بسیار کم بوده است. رشد این درختان زیاد بوده و طول عمر زیادی دارند به گونهای که قدیمیترین جینکو شناخته شده ۳۵۰۰ سال عمر دارد.
بیشتر بخوانید: ۱۰ جاندار مخوف ماقبل تاریخ که قبل از دایناسورها در زمین زندگی میکردند
بدون شک پلاتیپوس (Platypus) یکی از عجیب ترین موجودات کره زمین است. این امر به این دلیل است که پلاتیپوس ترکیبی از پستانداران، پرندگان و خزندگان است که همگی با هم این حیوان عجیب را به وجود آوردهاند. برای شروع، پلاتیپوس به عنوان یک پستاندار طبقه بندی میشود. کلمه پستاندار از غدد پستانی نشات میگیرد که وظیفه تولید شیر را برای فرزندان به عهده دارند. پلاتیپوس قطعاً در این گروه قرار میگیرد، اما برخلاف اکثر پستانداران این جانور تخمگذار است. این نوع پستانداران تخمگذار با نام مونوترمها (Monotremes) شناخته میشوند و فقط پنج گونه از این نوع پستانداران وجود دارد: پلاتیپوس و چهار گونه از آنتیترهای خاردار (Spiny Anteaters)، که همگی در استرالیا و گینه نو زندگی میکنند.
علاوه بر این پلاتیپوس مانند سایر پستانداران دارای خزهایی است که بدنش را پوشانیده است، اما برخلاف سایر پستانداران این موجود نوک اردک دارد. همچنین راه رفتن آن بیشتر شبیه به خزندگان است، به این ترتیب که پاهای آن به جای این که زیر بدن باشند در کنارههای بدن قرار دارند. ناگفته نماند که جنس نر این جانور در پاهای خود خارهایی دارند که زهر قوی تولید میکنند. یکی از عجیبترین نکات درباره پلاتیپوس این است که این موجود به جای داشتن یک جفت کروموزوم برای کنترل جنسیت (XX برای ماده و XY برای نر) ۵ جفت کروموزوم دارد.
تا همین اواخر دانشمندان معتقد بودند که پلاتیپوسها و آنتیترهای خاردار در حدود ۱۱۲ میلیون سال پیش از یک جد مشترک جدا شدهاند. اما تحقیقات بعدی در مورد فسیل باستانی تاینولوفوس (Teinolophos) نشان داد که این جانور در واقع تنها جد پلاتیپوس بوده است و انشعاب گونهها حدود ۱۰ میلیون سال زودتر از آنچه قبلاً تصور میشد رخ داده است. این نتیجهگیری براساس برخی ویژگیهای موجود در فسیل تاینولوفوس و پلاتیپوسهای امروزی انجام شده است، ویژگیهایی که آنتیترهای خاردار فاقد آنها هستند. اما به دلیل تعداد اندک فسیل آنتیترهای خاردار و پلاتیپوس، این نظریه هنوز به طور گستردهای مورد بحث است.
مونوترمها بر خلاف سایر پستانداران نرخ تنفس و سرعت متابولیکی کندتری داشته و همچنین دمای بدن کمتری دارند. این مورد احتمالاً به این دلیل است که این جانداران بسیار قدیمی بوده و در طول میلیونها سال سرعت تکاملی بسیار کندی داشتهاند.
مارشلیس هیوریکا (Martialis heureka) یکی از قدیمیترین مورچههایی است که انسان میشناسد، حتی اگر در سال ۲۰۰۳ در جنگلهای آمازون در نزدیکی مانائوس برزیل کشف شده باشند. از نظر ژنتیکی مارشلیس هیوریکا یکی از ۱۲۰۰۰ گونه مورچهها است که به تنهایی به زیر خانواده مارشلینای (Martialinae) تعلق دارند. به همین دلیل دانشمندان توانستند نتیجهگیری کنند که همه مورچهها از گونههای ماقبل تاریخ موجودات شبه زنبور تکامل یافته اند. این واقعیت که یک گونه منفرد میتواند درباره کل خانواده حیوانات چیزهای زیادی بگوید، گواه بر این است که اطلاعات ما درباره حیات و تنوع آن در این سیاره بسیار کم است. این پیر کهنسال برخلاف سایر پسر عموهای مورچهای خود ویژگیهای خاصی دارد، چیزی که باعث شده نام مارشلیس (مریخی) و همچنین heureka epithet به معنی کشف شگفت آور، بر آن گذاشته شود.
عدم وجود چشم و کم رنگ بودن نشانگر آن است که مورچه مارشلیس هیوریکا سبک زندگی زیرزمینی در پیش گرفته و فقط در شب به جستجوی غذا میپردازد. آرواره بلند این مورچه حاکی از آن است که این حشره درنده بیشتر از حیوانات نرم مانند لارو موریانه تغذیه میکند. این واقعیت که آنها اساساً نابینا هستند نشان دهنده این نیست که آنها از موجوداتی که نابینا بودند تکامل یافتهاند، بلکه آنها برای فرار از سایر گونههای تهاجمی مورچهها که بعداً تکامل یافته بودند، به زیر زمین رفته و بینایی خود را از دست دادند. این کشف شگفت انگیز به تعداد بسیار زیادی از اسرار اکولوژیکی مناطق گرمسیری جهان اشاره دارد که ما درباره آنها هنوز چیزی نمیدانیم. اسراری که ممکن است با از بین رفتن این زیستگاهها برای همیشه از بین بروند.
تیرانوسوروس رکس (Tyrannosaurus rex) یکی از بزرگترین دایناسورهای گوشتخواری بود که تاکنون در زمین زندگی کرده است. همه چیز این شکارچی وحشی، از جمجمه ضخیم و سنگین آن که ۱٫۲ متر طول داشت برای خرد کردن استخوان طراحی شده بود. شواهد فسیلی نشان میدهند که تیرانوسوروس در حدود ۱۲ متر طول، ۵ تا ۶ متر قد و نزدیک به ۸ تن وزن داشته است. رانهای بلند و دم قدرتمند آن به این دایناسور کمک میکرد تا با سرعت زیادی بدود.
تی رکس دندانهای مخروطی با طول ۲۵ تا ۴۰ سانتیمتر داشت که تعداد آنها ۶۰ الی ۷۰ عدد بوده است. دستهای دو انگشتی تیرانوسوروس احتمالا برای نگه داشتن طعمه بوده ولی برای رسیدن به دهان کوتاه بودند.
دانشمندان معتقدند که تی رکس قویترین آرواره را در بین تمام موجودات خشکیزی داشته به گونهای که با هر بار گاز گرفتن میتوانست ۲۳۰ کیلوگرم گوشت را بخورد. فقط مگالدون یکی از بزرگترین کوسههای ماقبل تاریخ آروارهای قویتر از تی رکس داشته است. فسیلهای به جای مانده از طعمه تی رکس از جمله تریسراتوپس (Triceratops) و ادموندوسوروس (Edmontosaurus)، نشان میدهد که تی رکس هنگام خوردن غذا استخوانها را خرد میکرد به گونهای که استخوانهای شکسته در مدفوع آن یافت شده است.
این دایناسور در اواخر دوره کرتاسه و در حدود ۶۸ تا ۶۶ میلیون سال پیش در درههای رودخانهای آمریکای شمالی زندگی میکرد. تیرانوسوروس ۶۵ میلیون سال پیش به همراه سایر دایناسورها در انقراض دسته جمعی کرتاسه-ترشیری منقرض شد.
۹- یوتارپتور
یوتارپتور (Utahraptor) یکی از خطرناکترین دایناسورهای گوشتخوار دوره کرتاسه بود که ۱۲۹ تا ۱۲۲ میلیون سال پیش میزیست. این دایناسور خطرناک با ۳ متر قد و ۵ تا ۷ متر طول با وزنی نزدیک به ۵۰۰ کیلوگرم میتوانست جانوران بزرگتر از خود را شکار کند. یوتارپتور پنجههایی با انگشتان خمیده داشت، یک نمونه با حفظ شدگی خوب از پنجه این دایناسور وجود دارد که طول هر انگشت ۲۲ تا ۲۴ سانتیمتر است.
به گفته دیرینه شناسان یوتارپتور از نظر اکولوژیکی نقش مهمی به عنوان یک گوشتخوار در منطقه آرکس (Arks) امروزی (ایالت یوتا در غرب آمریکا) در اوایل کرتاسه داشت و احتمالاً میتوانست به طعمههای بزرگتر از خودش حمله کند. یوتارپتور خیلی سریع نبود و برای شکار طعمه خود که شامل دایناسورهای بزرگتری مانند ایگنیودونتین (iguanodontians) و تریزینوسوروئید (therizinosauroids) بود، کمین میکرد.
ولوسیراپتور (Velociraptor) به معنای دزد سریع، ستاره مشهور صحنه آشپزخانه در فیلم پارک ژوراسیک با پنجهای خمیده و کشنده است. شاید این فیلم اندازه آنها را بیش از حد بزرگ کرده و پرهای آنها نشان نداده باشد، اما برخی ویژگیهای دیگر آنها را درست نشان داده است؛ ولوسیراپتورها شکارچیان سریع، چابک و هوشمندی بودند که به صورت گروهی شکار میکردند.
این دایناسورها در انتهای دوران کرتاسه و در ۸۵٫۵ تا ۷۰٫۶ میلیون سال پیش میزیستند. یک ولوسیراپتور بالغ ۲ متر طول، نیم متر قد و ۱۵ کیلوگرم وزن داشت. جمجمه این جانوران ۲۳ سانتیمتر بود و در هر فک خود ۱۳ تا ۱۵ عدد دندان داشتند. ولوسیراپتورها در مغولستان امروزی میزیستند و بخش عمده وقت را صرف خوردن چیزهای کوچک شامل خزندگان، دوزیستان، حشرات، دایناسورها و پستانداران کوچک میکرد.
۷- ماپوسوروس
ماپوسوروس (Mapusaurus) از وابستگان نزدیک و شبیه به جایگانوتوسوروس بود که برخی از بزرگترین دایناسورها مانند آرژانتینوسوروس دایناسور گیاهخوار ۳۵ متری، که بزرگترین دایناسور تاریخ است را شکار میکرد.
ماپوسوروسها در کرتاسه پایانی و حدود ۹۳٫۵ تا ۹۷ میلیون سال پیش در آرژانتین و شیلی امروزی میزیستند. این دایناسورهای گوشتخوار ۳ متر قد، ۱۲ متر طول و نزدیک به ۸ متر وزن داشتند. دندانهای تیغهای باریک آنها ابزاری ایده آل برای گاز گرفتن و بریدن گوشت طعمه بود، براساس فسیلهای به دست آمده از این جانوران دیرینه شناسان اعتقاد دارند که آنها به صورت گروهی به شکار میپرداختند.
کشنده بودن همیشه به میزان حجم گاز گرفتن و نیروی فک نیست. ترودون (Troodon) یک شکارچی ماهر با قدرت عضلانی زیاد و مغز بزرگ بود. این دایناسور با ۲ متر قد در کرتاسه پایانی و حدود ۷۷.۵ تا ۷۶.۵ میلیون سال پیش در آمریکای شمالی میزیست.
شکل جمجمه فسیل شده این دایناسور نشان میدهد که دارای چشمهای بزرگی بوده است که به جانور توانایی بینایی بالایی میداده که توانایی مشاهده در شرایط کم نور و شکار در شب را داشته است. برخی ترودونها در قسمتهای سرد و نزدیک به قطب آمریکای شمالی میزیستند از اینرو دارای جثه بزرگتری بوده و به احتمال زیاد در راس هرم غذایی در آن مناطق بودهاند. این دایناسورها به صورت گروهی به شکار میپرداختند.
۵- اسپینوسوروس
اسپینوسوروس (Spinosaurus) با ۴ تا ۷ متر قد، ۱۶ متر طول و نزدیک به ۶ تا ۷٫۵ تن وزن احتمالا بزرگترین دایناسور گوشتخواری است که تاکنون برروی زمین زیسته است. اسپینوسوروس در دوره کرتاسه و حدود ۱۱۲ تا ۹۳٫۵ میلیون سال پیش در مراکش امروزی میزیست.
علیرغم داشتن جثهای عظیم، شواهد اخیر نشان میدهد که اسپینوسوروس بیشتر از وقت خود را در آب و صرف شکار ماهیها میکرد. فک مانند تمساح آن با دندانهای صاف، مخروطی و تیز که برای گرفتن طعمههای لغزنده مانند انچیوپریستیس (پاره ماهی هشت متری ماقبل تاریخ) طراحی شده بود. با این وجود اسپینوسوروس سریع، نیرومند و دارای چنگالهای خطرناکی بود و به راحتی میتوانست از قلمرو خود در برابر سایر شکارچیان محافظت کند.
یشتر بخوانید: ۱۰ مورد از بزرگترین دایناسورهای تاریخ
نام عجیب کارچرادانتوسوروس (Carcharodontosaurus) به معنای مارمولک دندانه کوسهای است زیرا این دایناسور دندانهای مورب و با طول ۲۰ سانتیمتر داشته که با ایجاد زخمهای عمیق طعمه را به سرعت ناتوان میکرد. کارچرادانتوسوروس در دوره کرتاسه حدود ۱۴۵ تا ۷۲ میلیون سال پیش و در آمریکای شمالی میزیست.
این دایناسور نزدیک به ۱۴ متر طول و ۶ تا ۸ تن وزن داشت و به خاطر داشتن فک قوی و گردن قدرتمند میتوانست طعمهای با وزن ۴۲۷ کیلوگرم را با دهان خود بلند کند، این ویژگیها باعث میشد تا کارچرادانتوسوروس یکی از خطرناکترین دایناسورهای آمریکای شمالی در دوره کرتاسه باشد. کارچرادانتوسوروس گرچه جثه بزرگتری از تیرانوسوروس، ماپوسوروس و جایگانوتوسوروس (Giganotosaurus) داشت اما مغز کوچکی داشت و در عوض به لطف پاهای نیرومندی که داشت می توانست با سرعت ۳۲ کیلومتر در ساعت بدود.
۳- ماجونگاسوروس
شواهد فسیلی به دست آمده از استخوان فسیل شده یک ماجونگاسوروس (Majungasaurus) که بر روی آن شواهدی از آثار گازگرفتگی و دندان یک ماجونگاسوروس دیگر وجود دارد، نشان میدهد که این هیولای بدنام همنوع خوار بوده است. این دایناسور خطرناک به طول ۶ تا ۸ متر و یک تن وزن در کرتاسه پایانی، حدود ۷۲ تا ۶۶ میلیون سال پیش در ماداگاسکار امروزی میزیست.
ماجونگاسوروس دایناسور درندهای بود که در راس هرم غذایی قرار داشت و عمدتاً دایناسورهایی مانند راپتوسوروس (Rapetosaurus) را شکار میکرد، همچنین یکی از معدود دایناسورهایی است که شواهد مستقیم از هم نوع خواری از آن وجود دارد.
۲- داینونیچوس
داینونیچوس (Deinonychus) با اندازه تقریباً دو برابر ولوسیراپتور اما وزن مشابه، یک شکارچی چابک بود که به صورت گروهی با همنوعان خود به شکار میپرداخت. داینونیچوس با ۱٫۵ متر قد، ۳ متر طول و ۸۰ کیلوگرم وزن در دوره کرتاسه، حدود ۱۲۵ تا ۱۰۰ میلیون سال پیش در آمریکای امروزی میزیست.
از دیگر مزایای این دایناسور داشتن مهرههای در هم تنیده ای بود که باعث میشد دم جانور در هنگام دویدن تعادل بدن را به خوبی حفظ کند، علاوه بر آن و یک چنگال جمع شده به طول ۱۳ سانتی متر روی هر پا قرار داشت که قدرت زیادی هنگام شکار به داینونیچوس میداد.
جایگانوتوسوروس (Giganotosaurus) در زبان یونانی به معنای مارمولک عظیمالجثه جنوبی است که ۳۰ میلیون سال قبل از تیرانوسوروس رکس در دوره کرتاسه، حدود ۹۹ تا ۹۷ میلیون سال پیش در آرژانتین امروزی میزیست. بر اساس جمجمه ۱٫۶ متری که از این دایناسور خطرناک کشف شده است قد آن را ۷ متر، طول ۱۳ متر و وزن آن را ۸ تن تخمین زدهاند.
علاوه بر بزرگی و وزن زیاد، این دایناسور بسیار سریع بود و میتوانست با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت بدود در حالی که حداکثر سرعت تی رکس ۴۰ کیلوکتر در ساعت بود. دانشمندان بر این باورند که جایگانوتوسوروس عمدتاَ دایناسورهای بزرگ گیاهخوار را میخورد. زیرا به دلیل ابعاد بزرگ آنها هیچ شکارچی طبیعی دیگری نمیتوانست آنها را شکار کند.