یکصد تریلیون میکروب و باکتری زنده خوب، بد و خنثی در روده زندگی می کنند که با کوچکترین تغییر در توازن آنها، سر و کله بیماریهای خطرناک پیدا می شود.
در ابتدای سال جاری میلادی سازمان بهداشت جهانی (WHO) فهرستی از مضرترین باکتری ها برای انسان را منتشر کرد. در میان نام های منتشر شده در این فهرست می توان نمونه هایی که بیشترین میزان مرگ و میر انسان ها را به خود اختصاص داده اند، مشاهده کرد.
به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "استپ تو هلث"، آشنایی با این باکتری ها، علائم و بیماری های مرتبط با آنها برای حفظ سلامت فردی و خانوادگی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در صورت عدم درمان مناسب، بیشتر این عوامل بیماریزا می توانند زندگی انسان را در معرض خطر قرار دهند.
آسینوباکتر بائومانی احتمالا مقاومترین باکتری حال حاضر محسوب می شود. هر ساله هزاران نفر به واسطه این باکتری جان خود را از دست می دهند. این باکتری پادتن هایی را ایجاد می کند که نسبت به داروها مقاوم هستند.
ابتلا به این باکتری با سینه پهلوی شدید آغاز می شود، که با عفونت دردناک دستگاه ادراری همراهی می شود.
یافتن دارویی برای مبارزه با این باکتری از اولویت های اصلی در آزمایشگاه های دارویی محسوب می شود.
حمله این پاتوژن متفاوت است. بر همین اساس، شناسایی آنها گاهی اوقات دشوار است.
این باکتری خطرناک با بیماران مبتلا به ایدز و کیست های فیبروزی مرتبط است.
همچنین، سودوموناس آئروژینوزا می تواند با یک درماتیت ساده یا مصرف آب آلوده نیز آغاز شود.
به طور کلی، خطر این باکتری در توانایی تولید مثل آن در افراد مبتلا به ایدز نهفته است.
به طور همزمان، این باکتری می تواند موجب عوارض ریوی و عفونت های شدید برای افراد مبتلا به ویروسی دیگر شود.
انتروباکتریاسیه در خانواده ای از میکروارگانیسم ها قرار دارد که بیماری های آنها اساسا دستگاه گوارش و دفع مواد زائد را تحت تاثیر قرار می دهند.
به طور کلی، روده بزرگ، معده، و روده کوچک اندام هایی هستند که بیشتر تحت تاثیر این پاتوژن ها قرار می گیرند.
در حقیقت، این گروه خطرناک از باکتری ها مسئول گاستروانتریت نوزادی، سالمونلا، تب تیفوئید، و دیسانتری هستند.
در گذشته، این بیماری ها جان افراد بسیاری را طی دوره های شیوع بیماری می گرفتند.
افزون بر این، بسیاری از این باکتری های خطرناک مقاومت بالایی در برابر پنی سیلین دارند.
انتروکوک فاسیوم که به صورت مسالمت آمیز در روده های انسان نیز زندگی می کند، می تواند به یک عامل بیماریزای مضر تبدیل شود.
این باکتری مسئول مننژیت نوزادی است. این عفونتی است که موجب سردرد، گرفتگی گردن، تب، و نور هراسی، وضعیتی که موجب احساس درد در مواجهه با نور روشن می شود.
این باکتری در برابر آنتی بیوتیک ها مقاوم است و بیشتر مواقع از طریق یک ویروس منتقل می شود.
باکتری هایی وجود دارند که می توانند به یک گروه ها از عفونت ها و بیماری ها در اندام های مختلف بدن انسان پیوند بخورند. استافیلوکوک اورئوس یکی از این موارد محسوب می شود. در نتیجه، این باکتری قادر است موجب بروز مشکلاتی در پوست و دستگاه های تنفسی و گوارشی شود.
این میکروارگانیسم می تواند موجب بیماری هایی مانند موارد زیر شود:
- ورم ملتحمه
- التهاب بافت همبند
- عفونت خون
- مننژیت
- سینه پهلو
هلیوباکتر پیلوری به طور انحصاری به معده حمله می کند. به طور کلی، این باکتری مخاط معده را عفونی ساخته و موجب نفخ می شود.
این باکتری می تواند موجب موارد زیر شود:
- گاستریت یا ورم معده
- زخم سپتیک
- روده تحریک شده
- لنفوم
در برخی موارد، افراد مبتلا به این باکتری در طول زندگی خود با هیچ نشانه های مواجه نمی شوند. بزاق دهان، مدفوع و پلاک های دندانی این باکتری را انتقال می دهند.
در این مورد، ما درباره دلیل اصلی مسمویت غذایی در جهان صحبت می کنیم.
از نشانه های شایع آن می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- استفراغ
- تب
- اسهال
- درد شکمی
افزون بر این، کمپیلوباکتر می تواند موجب آرتریت و بیماری گیلن باره شود.
آنتی بیوتیک های رایج می توانند آن را به خوبی از بین ببرند. با این وجود، یکی از شایعترین و خطرناکترین باکتری ها در جهان محسوب می شود.
غذا یا آب آلوده، یک ویروس، یا تماس با حیوان آلوده می توانند موجب انتقال آن شوند.
سالمونلا شکلی از انتروباکتریاسیه است.
دوره نهفتگی آن از یک هفته تا تقریبا یک ماه می تواند طول بکشد.
نشانه ها از تب تا استفراغ، اسهال و ناراحتی معده را در بر می گیرند.
پس از دوره نهفتگی، نشانه ها می توانند در موارد شدید تا دو ماه ادامه داشته باشند.
سالمونلا می تواند برای مدت های طولانی در برخی مواد غذایی مانند کره، شیر، و شکلات زنده بماند.
برخی عفونت های خطرناک از طریق تماس جنسی سرایت می کنند. این شرایط برای نایسریا گونورهآ نیز صدق می کند.
همان گونه که از نام آن مشخص است، این میکروب می تواند موجب سوزاک شود.
خوشبختانه، آنتی بیوتیک های رایج، مانند آمپی سیلین یا پنی سیلین، می توانند این بیماری را در صورت تشخیص به موقع مهار و درمان کنند.
مارها دارای سابقهای بد در تاریخ هستند. از آغاز داستان آدم و هوا و همچنین در بسیاری دیگر از فرهنگ ها، مارها خطرناک و ترسناک بوده اند. اگرچه بسیاری از مارها نسبتاً بی آزار هستند، اما آشنایی با تعدادی از ترسناکترین مارهای روی زمین، توضیح میدهد که چرا آنها دارای سابقهی بدی در تاریخ هستند.
به گزارش برترین ها، سم بعضی از این مارها انسان را در کمتر از ۳۰ دقیقه از پای در میآورد. همچنین بعضی از آنها میتوانند سمشان را از فاصلهی ۷متری به چشم انسان پرتاب کنند. در ادامه راجع به مارهایی صحبت میکنیم که از سمیترین و خطرناکترین مارهای روی زمین اند.
۱- «بوم اسلنگ» _ زیبا، اما کشنده
مار بوم اسلنگ یکی از زیباترین و مرگ بارترین مارهاست. این مار سبز که در صحرای آفریقا پیدا میشود دارای سم مهلکی است. این مار آنچنان سمی و خطرناک است که میتواند دیگر مارهای سمی را نیز بکشد. دندانهای این مار در انتهای فکش قرار دارند بنابراین برای تزریق سم به بدن قربانی، آرواره اش را تا ۱۸۰ درجه باز میکند. سم تا یک ساعت اثر نمیکند، پس بسیاری از قربانیها فکر میکنند که آسیب ندیده اند. با به تاخیر افتادن علائم، قربانیها به دنبال درمان نمیروند، در حالی که همین موضوع میتواند مرگ آنها را رقم بزند.
۲- «مار تایپان»کشنده در کمتر از ۳۰ دقیقه
این مار به طرز شگفتآوری میتواند موجب مرگ سریع انسان بشود. مار تایپان گونهای از مارهای بومی استرالیا و «گینهی نو» است. این مار سمیترین و همچنین بلندترین مار استرالیا است. مار تایپان میتواند تا ۲ متر رشد و وزنش تا ۸ کیلوگرم برسد. با این حال سم این مار است که شما را خواهد ترساند نه ظاهر آن. سم این مار آن قدر مهلک است که انسان را در کمتر از ۳۰ دقیقه میکشد.
۳- سم «شاه کبری» _ سمی فیلکش!
شاه کبری یکی از خطرناکترین سمها را در بین مارها در دنیا دارد. یک شاه کبری بالغ در هر جای دنیا تا ۴ متر میتواند رشد کند، در حالی که رکوردار بلندترین آنها در تاریخ نزدیک به ۷ متر بوده است. در صورت عدم درمان به موقع، سم این مار برای انسان بسیار مهلک است. در حقیقت سم یک شاه کبری برای از پا درآوردن یک فیل کافی است! اما نیاز نیست زیاد بترسید، شاه کبری ترجیح میدهد از سایر مارها تغذیه کند.
۴- «کبرای فیلیپینی» _ هم نیشزن، هم سمی
اگر فکر میکنید که با فاصله گرفتن از مارها میتوانید از دست آنها در امان بمانید، کبرای فیلیپینی آماده است تا به شما ثابت کند که اشتباه میکنید. به این دلیل که این مار میتواند سمش را تا ۵ متر به سوی طعمه پرتاب کند. اگر سم این مار به بدن انسان تماس یابد، باعث سرگیجه، تهوع، استفراغ، اسهال و گیجی میشود. کبرای فیلیپینی در جنگل ها، مزارع و شالیزارها زندگی میکند و کمین میکند تا زمان شکار از راه برسد.
۵- «مامبای سیاه»_ کشندهترین مار روی کره زمین
مامبای سیاه به این دلیل که بیشترین زهر را در بین مارها دارد، کشندهترین مار روی کره زمین است. سم یک مامبای سیاه میتواند ۱۰ انسان بالغ را بکشد. به این دلیل که مامبای سیاه چند مرتبه طعمه را نیش میزند، بیشترین سم را به بدن قربانی تزریق میکند. مامبای سیاه آنقدر خطرناک است، که سمش حتی برای سایر خانوادهی مارهای کشنده نیز مرگبار است. اگر فیلم «بیل را بکش» را دیده باشد، تصویر مامبای سیاه را به خاطر میآورید. جالب است بدانید که «کوبی برایانت» بسکتبالیست معروف آمریکایی نیز ملقب به مامبای سیاه است!
۶- «نیزهدار» _ غیر مهاجم اما کشنده
در حالی که بسیاری از مارهای سمی متهاجم نیستند، افعی نیزهدار نیز یکی از همانهاست. افعی نیزهدار در جنوب آمریکا و کارائیب یافت میشود.
۷- «مار زنگیِ پشت الماسیِ شرقی» _ مهاجم در زمان احساس خطر
شاید طویلترین نه، اما سمیترین مار در شمال آمریکاست. نیش این مار حسی مانند دو سوزن گداخته را بر بدن ایجاد میکند. اگر توسط این مار گزیده شدید باید منتظر خونریزی شدید، دردی وحشتناک و احتمالا مرگ باشید. البته این مار فقط در فلوریدا، کارولینای شمالی، آلاباما، میسی سی پی و لوییزیانا یافت میشود. مار زنگی پشت الماسی شرقی بسیار خطرناک است، اما فقط صبر کنید و در مورد خانوادهی غربی آن بشنوید.
۸- «مار زنگی پشت الماسی غربی»
خانوادهی غربی مار پشت الماسی یکی از مشهورترینها در شمال آمریکاست. این مار در جنوب غربی آمریکا دیده میشود. نوع غربی این مار نسب به شرقی آن کوچکتر و البته قهوه ایتر از آن است.
تفاوت در میزان کشندگی این دو مار در آنجاست که مار پشت الماسی غربی دارای غدههای ترشح کننده سم بزرگتری است، بنابراین در یک بار گزش مقدار بیشتری سم به بدن قربانی تزریق میکند. خوشبختانه این مار نیز در زمرهی مارهای غیرتهاجمی قرار دارد.
۹- «مار آبی-مرجانی» شبه جزیره مالی
مار آبی-مرجانی شبه جزیره مالی یکی از زیباترین مارهای دنیاست، همچنین یکی از مرگبارترین آنها. این به دلیل این است که سم این مار با یک بار گزش، رشتههای عصبی قربانیها را مورد هدف قرار میدهد. این یعنی اگر یک بار توسط این مار گزیده شدید باید منتظر اسپاسمهای عضلانی، فلج و ظرف چند دقیقه، مرگ باشید. این مار بسیار کشنده است، شاید به همین دلیل است که لقب «قاتلِ قاتل ها» را به آن داده اند.
۱۰- «کبری هندی» _ مرگبار، اما قابل آموزش توسط ساحران هندی
این مار یکی از رایجترین انواع کبری هاست. کبری هندی نماد بسیاری از اسطورهها و افسانههای فرهنگ و مذهب هندو است. همچنین همان ماری است که ساحران با موسیقی آنها را آموزش میدهند. حتی با وجود سابقهی تاریخی این مار، هنوز هم به شدت کشنده است. به گونهای که سم این مار یک مرد بالغ را فلج و حتی به سوی حملهی قلبی سوق میدهد.
۱۱- «افعی مژگانی» _ کاملا جدی
افعی مژگانی در مناطق مرکزی و جنوبی آمریکا زندگی میکند. آنها به خاطر درخشندگیشان نسبت به سایر مارها کاملا متمایز هستند (آنها دارای این قابلیت هستند که رنگ خود را تغییر دهند) و شکل خاص پلکشان طوری است که به نظر میرسد که دارای مژه هستند. رنگهای متنوع این مارهای سمی باعث میشود که آنها را در باغ وحش نیز نگهداری کنند. آنها از جانوران کوچک مثل، پرندهها، سوسمارها و وزغها تغذیه میکنند.
۱۲- بزرگترین افعی آفریقا «افعی گابنی»
بزرگترین افعی آفریقا افعی گابنی است که وزنش تا ۲۲ کیلوگرم و طولش تا ۲ متر نیز میرسد. طول سر نوع خاصی از آنها تا ۱۵ سانتی متر میرسد. مهارت آنها در مخفی کردن خودشان به رنگ محیط ستودنی است. این همان رازیست که باعث میشود آنها وعدههای غذایی شان که متشکل از پستانداران کوچک و پرندهها هستند را به دام بیندازند. بیشتر افراد در حالی از این مار گزیده میشوند که به طور اتفاقی پای روی این مار میگذارند، چون قادر به دیدن آن نیستند.
۱۳- «کبرای کاسپین» تهاجمیترین مار
کبری کاسپین طولی نسبتاً کوتاه دارد. میانگین طول آنها چیزی در حدود ۱ متر است. آنها در مناطق خشک و محیطهای کم آب زندگی میکنند. کبری کاسپین از انسانها دوری میکند، اما زمانی که بترسند به شدت تهاجمی میشوند حتی اگر نابالغ باشند. آنها از وزغها، پرندگان و جانوران کوچک، و تخم سایر حیوانات و گهگاه ماهیها تغذیه میکنند.
۱۴- «کبری مصری» _ دارای تاریخی طولانی در اساطیر مصر
کبری مصری نه تنها یکی از مرگبارترین مارها است، بلکه جایگاهی ویژه در رسومات مصریها دارد. کبری مصری همان ماری است که از طلاهای دفن شده «توتعنخآمون» (شاه مصر باستان حدود ۱۳۶۰ سال پیش از میلاد) محافظت میکرد. امروزه در مصر، مردم احترام زیادی برای کبری مصری قائل هستند و آنها را به حال خود میگذارند. البته به دلیل نیش بزرگ و سم خطرناک این مار، هوشمندانه است که فاصله تان را با این مار حفظ کنید.
۱۵- «کبری مونوکلد» _ زندگی در باتلاقها و مناطق مرطوب
کبری مونوکلد یکی از زیباترین جانوران دنیا است، اما نباید برای دیدن این زیبایی محسورکننده به آنها نزدیک شد. الگوی خاص چشمهای این مار باعث میشود که چشم هایش نارنجی، قهوهای یا سفید بنظر برسند. این مار در جنوب و جنوب شرقی آسیا یافت میشود. نیش کبری تک عدسی به شدت سمی است به طوری که میتواند یک انسان را در کمتر یک ساعت بکشد.
1- سیاره ای با یخ های در حال ذوب
سیاره Gliese 436B b به اندازه ی نپتون است که در فاصله ی حدود 33 سال نوری از ما در صورت فلکی لئو واقع شده است. منجمان معتقدند که این سیاره دارای حالاتِ نامتعارفی از آب است که باعث می شوند سطح پوشیده از یخش در حال ذوب شدن باشد. فشار در این سیاره باعث می شود یخ جامد باقی بماند اما حداکثر دمای سطح برابر با 570 فارنهایت (300 درجه سانتیگراد) است که آب را بیش از حد گرم می کند و آن را به بخار تبدیل می کند.
2- فضای بوی گوشت ِ کبابی می دهد
اگرچه بو کردنِ مستقیمِ فضا یا از طریق لباس فضانوردی غیرممکن است، فضانوردان گزارش می دهند که به محض بازگشت از راهپیمایی فضایی، لوازمشان بوی گوشت کبابیِ داغ شده، فلز داغ و گازهای جوشکاری الکتریکی می دهد. منبع این بو می تواند محصول جانبیِ ستاره های در حال مرگ باشد که نشانه های آن را می توان در سراسر جهان پیدا کرد.
3- الکل در فضا
در فاصله ی حدود 10.000 سال نوری در فضای بین صورت فلکی عقاب، ابری از الکل با قطر 1000 برابر بزرگتر از منظومه ی شمسی وجود دارد. میزان اتانول الکل موجود در ابر می تواند تا 400 سپتیلیون (یعنی عدد 400 بعلاوه ی 24 صفر کیلومتر) گسترش پیدا کند.
4- نزدیکترین همسایه کیهانی
کهکشان آندرومدا نزدیکترین همسایه ی کیهانی مان است که تقریبأ 2.5 میلیون سال نوری با ما فاصله دارد. اگرچه این کهکشان به اندازه ی 140.000 سال نوری وسعت دارد، اما به اندازه ای روشن نیست که بتوان آن را با چشم براحتی در آسمان شب مشاهده کرد. اگر روشن تر بود، شش برابر بزرگتر از ماه کامل بود.
5- زمین تحت فشار
سیاهچاله ها وقتی تشکیل می شوند که ستاره های بسیار بزرگ فرو بپاشند و تمام جرم آنها در یک ناحیه ی بسیار کوچک متراکم گردد که شعاعِ شوارتزشیلد نامیده می شود. شعاعِ شوارتزشیلدِ زمین کمتر از 9 میلیمیتر است و اگر قرار بود در کمتر از این اندازه فشرده شود، سیاره مان به یک سیاهچاله تبدیل می شد. برای اینکه یک انسان به سیاهچاله تبدیل شود، باید به کوچکتر از یک پروتون فشرده گردد.
6- مهدکودکِ ستاره ای
اگرچه تولد و مرگِ ستارگان به طور همزمان رخ نمی دهد، این فرآیند نسبتأ مکرر صورت می گیرد. با مشاهده ی تشکیلِ ستاره و رویدادهای ابرنواختری در کهکشان راه شیری، منجمان برآورد کرده اند که روزانه 275 میلیون ستاره در سراسر جهان متولد شده و میمیرند. این تعداد برابر است با 100 میلیارد تولد و مرگ در طول یک سال.
7- سالِ کهکشانی
24 ساعت طول می کشد تا زمین حول محور خود بچرخد و یک روز کامل شود و 365 روز طول می کشد تا زمین به دور خورشید بچرخد تا یک سال کامل گردد. حدود 230 میلیون سال برای منظومه ی شمسی مان طول می کشد تا یکبار گردش در طول کهکشان راه شیری انجام شود. آخرین باری که منظومه ی شمسی در وضعیت فعلی بوده، دایناسورها که تازه بوجود آمده بودند در حال پرسه زدن در زمین بودند.
8- کهکشان راه شیریِ ضعیف
ممکن است منظومه ی شمسی مان بوی فلز داغ و گوشت کبابیِ داغ شده بدهد، اما وسط کهکشان راه شیری چطور؟ بر اساس تحقیقِ اخیرِ موسسه ی مکس پلانک، وسط کهکشان ما بوی تمشک و نیشکر می دهد. آنها دریافتند که فرماتِ اتیل که جزء شیمیاییِ اصلی برای تمشک و نیشکر است به آسانی در مرکزِ کهکشانمان یافت می شود. نمی توانید بین تمشک و نیشکر یکی را انتخاب کنید؟ چرا فقط انواعِ توت ها را در نیشکر جستجو نمی کنید و یک اسم برای آن انتخاب نمی کنید؟
9- زمان پرواز می کند
اگر می خواستید تعداد ساعات روز بیشتر باشد، فقط صبور باشید. در هر قرن، گردش زمین حدود 1.4 میلی ثانیه کندتر می شود. وقتی دایناسورها وجود داشتند، یک روز حدودأ 23 ساعت بود. ناسا گزارش می دهد که گردش زمین در سال 1820 دقیقأ 24 ساعت بود، اما اکنون 2.5 میلی ثانیه عقب است.
10- مناطق سکونت پذیر
مناطق مسکونی در همه جای کهکشان راه شیری بین 200 تا 400 میلیارد ستاره و 100 میلیارد سیاره وجود دارند. حدود یک پنجمِ ستارگان شبیه خورشیدمان هستند و منجمان برآورد کرده اند که حدود 22% از آنها در مناطق سکونت پذیر دارای سیاراتی به اندازه ی زمین می باشند؛ یعنی جایی که آب بصورت مایع وجود دارد. این امر بدین معنا است که ممکن است 8.8 میلیارد سیاره ی زندگی بخش در کهکشان وجود داشته باشد (که تشکیل سیاره یا اتمسفر را توضیح نمی دهند).
11- نویز سفید
وقتی یک کانال به درستی در تلویزیون پیدا می شود، یک نویزِ ایستا و سفید ایجاد می شود. حدود 1% از آن تابشِ باقیمانده از بیگ بنگ است که تابشِ پس زمینه ی کیهانی (CMB) نامیده می شود. این تداخل بین سیگنال هایی که روی یکدیگر اشتراک دارند باعث شد آرنو پنزیاس و رابرت ویلسون، تابش پس زمینه کیهانی را در سال 1965 کشف کنند.
12- جستجوی اختروش ها
اختروش زمانی ایجاد می شود که گاز در پیرامونِ سیاهچاله حرکت کند و اصطکاک باعث گرم شدن آن شود که نور را ساتع می کند. منجمان گروهی از 73 اختروش را کشف کردند که بیش از 6.5 برابر بزرگتر از میانگین گروهِ اختروش ها هستند. عرض این ساختار بیش از چهار میلیارد نوری است و در واقع نمی توان با نظریه ی نسبیت عام آن را توضیح داد. به طور نظری، این ساختار حتی نباید وجود داشته باشد.
13- چرخش دورانی تپ اختر
تپ اخترها ستاره های نوترونی هستند که به طور باورنکردنی سریع می چرخند و از خود پرتو تابشی ساتع می کنند. سریعترین چرخش دورانیِ شناخته شده PSR J1748-2446ad است که در فاصله ی حدود 18000 سال نوری در صورت فلکیِ قوس قرار دارد. این تپ اختر با متوسط اندازه ی یک ستاره ی نوترون با سرعتی برابر 716 بار در ثانیه می چرخد. این تپ اختر یک چهارمِ سرعت نور دارد و از نظریاتِ محتمل فراتر رفته است.
احتمالا بارها شنیدهاید که پرندگان امروزی، در حقیقت از نوادگان دایناسورها هستند. دایناسورهای غولپیکری که برای میلیونها سال بر زمین حکمرانی میکردند و در یک فاجعهی بزرگ منقرض شدند. ولی چگونه آن جانوران عظیمالجثه آب رفتند و تبدیل به پرندههای کوچک و زیبای رنگارنگی شدند که نه تنها در جنگل و حیات وحش، بلکه در شهرها با ما زندگی میکنند؟ فرایند تکامل و انتخاب طبیعی، چرا و چگونه این پرندگان را بوجود آورد؟
پرندگان امروزی، از گروهی از دایناسورها به نام «تراپودها» (Therapods) بوجود آمدند. از جمله اعضای مشهور این گروه میتوان به «تیرانوزاروس رکس» (Tyrannosaurus Rex) و «ولوسیراپتورها» (Velociraptors) اشاره کرد. تراپودها بیشتر به گروهی از دایناسورهای پرنده به نام «ایوینها» (Avians) نزدیک هستند که بین ۴۵ تا ۲۳۰ کیلوگرم وزن داشتند. این دایناسورها که نسبت به پرندگان امروزی کاملا غولپیکر بودند، پوزهی بلند و دندانهای بزرگ داشتند و البته مغز آنها خیلی کوچک بود. برای مثال، ولوسیرپتور جمجمهای به اندازهی جمجمهی یک کایوت و مغزی به زحمت به اندازهی مغز یک کبوتر داشته است.
برای دههها، از نظر دیرینهشناسان تنها حلقهی اتصال فسیلی بین دایناسورها و پرندگان، «آرکئوپتریکس» (Archaeopteryx) بود. یک موجود ترکیبی با بالهای پردار مثل پرندگان امروزی، ولی دارای دندان و دم شبیه به دایناسورها. به نظر میرسد که این حیوانات، ویژگیهای شبیه به پرندگان امروزی، یعنی پر، بال و پرواز را تنها در عرض ۱۰ میلیون سال کسب کرده باشند. در مقیاس تکامل و انتخاب طبیعی، این زمانی کوتاه به حساب میآید. «مایکل بنتون» (Michael Benton)، که یک دیرینه شناس از دانشگاه بریستول در انگلیس است میگوید: «زمانی به نظر میرسید که آرکئوپتریکس به صورت تمام عیار با ویژگیهای پرندگان امروزی بوجود آمده باشد.»
برای توضیح این دگردیسی شگفتانگیز، دانشمندان به یک نظریه به نام «هیولاهای امیدوار» (Hopeful Monsters) مراجعه کردند. طبق این ایده، جهشهای بزرگ تکاملی نیازمند تغییرات چشمگیر ژنتیکی هستند که از نظر کیفی با اصلاحات روتین در یک گونه تفاوت دارند. طبق این نظریه، فقط با چنین تغییرات بزرگ در مدت زمان کوتاه است که یک تراپود ۱۴۰ کیلوگرمی میتواند تبدیل به پرندهی کوچک ماقبل تاریخی به نام «ایبرومزورنیس» (Iberomesornis) که اندازهی یک گنجشک بود شود.
پیشتر تصور میشد که دایناسورها با یک جهش تکاملی به پرندهها تبدیل شدند. ولی اکنون مشخص شده که فرایند تکامل خیلی تدریجی بوده است.
با این حال، به مرور زمان مشخص شده که فرایند تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان میتواند خیلی تدریجی و غیر انقلابی باشد. اکتشافات جدید نشان میدهد که ویژگیهای مخصوص پرندگان مثل پر، خیلی قبلتر از تکامل پرندگان ظهور کرده است. این بیان میکند که پرندگان در حقیقت برای یک سری ابزار و ویژگیها که قبلا وجود داشته، استفادهی جدیدی پیدا کردند. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که یک سری تغییرات ساده نقش اساسی در تبدیل نهایی دایناسورها به پرندگان امروزی بازی کرده است. از جملهی این تغییرات ساده میتوان به جمجمهی پرندگان اشاره کرد که خیلی شبیه به نوزاد دایناسورها است. نه تنها پرندگان امروزی از دایناسورها خیلی کوچکتر هستند، بلکه شباهت خیلی زیادی به جنین دایناسورها دارند.
یک جهش شبحوار
در دههی ۹۰ میلادی، فسیلهای دایناسور زیادی در چین کشف شد که پرده از یک واقعیت جالب برمیداشت. هرچند که بسیاری از این فسیلها فاقد بال بودند، ولی آرایش کاملی از پرها داشتند. از کرکهای کوچک گرفته تا پرهای قلم دار. کشف این چنین جانوران میانی که فضای خالی میان همهی اکتشافات فسیلی پراکنده تا آن زمان را پر میکرد، باعث شد که تصور دیرینهشناسان دربارهی تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان عوض شود. پرها که زمانی تصور میشد مختص پرندگان هستند، در حقیقت خیلی قبلتر از پیدایش آنها در دایناسورها تکامل یافته بودند.
تحلیلهای پیچیدهی جدید روی فسیلها که در آن ردیابی تغییرات ساختاری و ترسیم نحوهی ارتباط نمونهها با یکدیگر انجام شده است، بر این ایده که ویژگیهای پرندهسانی در یک دورهی زمانی طولانی بوجود آمده است صحه میگذارد. در پژوهشی که پاییز سال گذشته در «کرنت بیولوژی» (Current Biology) منتشر شد، دیرینه شناسی از دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند به نام «استفان بروسات» (Stephen Brusatte)، فسیلهای «کوئلوروساروها» (Coelurosaurs) که در حقیقت زیر گروهی از تراپودها هستند را آزمایش کرد. آرکئوپتریکس و پرندگان امروزی از این زیرگروه بوجود آمدهاند. او در طول زمان تغییرات در یک سری ویژگیهای اسکلتی را دنبال کرد و متوجه شد که هیچ جهش بزرگی که منجر به تفاوت فاحش بین پرندگان و دیگر کوئلوساروها بشود وجود ندارد.
او میگوید: «پرندهها یک شبه از تیرانوزاروسرکس بوجود نیامدند. در عوض، ویژگیهای کلاسیک پرندگان یکی یکی تکامل یافت. اول حرکت بر روی دو پا، سپس پرها، استخوان جناق سینه، پرهای پیچیدهتر مثل آنهایی که قلم دار هستند و سپس بالها. نتیجهی نهایی، گذار بینقص از دایناسور به پرنده است. آنقدر بینقص و تمیز که تقریبا نمیتوانید خطی در جدایی این دو گروه از یکدیگر بکشید.»
پرندهها یک شبه از تیرانوزاروسرکس بوجود نیامدند. در عوض، ویژگیهای کلاسیک پرندگان یکی یکی تکامل یافت.
وقتی که همهی این ویژگیها کنار هم قرار گرفتند، پرندهها از زمین بلند شدند و پرواز کردند. مطالعات بروسات بر روی کوئلوروساروها نشان میدهد که وقتی آرکئوپتریکس و دیگر پرندگان باستانی بوجود آمدند، خیلی سریعتر از دیگر دایناسورها شروع به تکامل یافتن کردند. نظریهی هیولای امیدوار چیزی کاملا برعکس را میگوید: تکامل ناگهانی پرندگان را بوجود نیاورد، بلکه پرندگان تکامل ناگهانی را بوجود آوردند. بروسات میگوید: «به نظر میرسد که پرندگان به یک راه حل خوب در ویژگیهای جسمانی و بومشناختی رسیدند. اینکه پرواز کنند و کوچک باشند. این منجر به یک انفجار تکاملی شد.»
اهمیت کوچک بودن
هرچند که ممکن است بیشتر مردم از پر و بال به عنوان ویژگی اصلی تمایز دهندهی پرندگان از دایناسورها نام ببرند، ولی قد و قامت کوچک آنها نیز اهمیت زیادی دارد. تحقیقات جدید نشان میدهد که اجداد پرندگان خیلی زود آب رفتند. بدین معنی که کوچک بودن یک مزیت بزرگ برای آنها حساب میشده و به طور کلی قسمتی مهم از فرایند تکامل پرندگان بوده است. مثل دیگر ویژگیهای پرندگان، کوچک شدن ابعاد نیز خیلی قبلتر از اینکه پرندگان بوجود آیند شروع شده است. تحقیقی که سال گذشته در ساینس منتشر شد، نشان داد که فرایند کوچک شدن خیلی زودتر از آن که دانشمندان تصور میکردند شروع شده است. بعضی از کوئلوروساروسها از حدود ۲۰۰ میلیون سال پیش، یعنی ۵۰ میلیون سال قبل از بوجود آمدن آرکئوپتریکسها شروع به کوچک شدن کرده بودند. در آن زمان، بسیاری از دایناسورها همچنان در حال بزرگتر شدن بودند. بنتون میگوید:«کوچک شدن خیلی غیر عادی است. به خصوص میان دایناسورها»
وقتی که اجداد پرندگان بال درآوردند و پرواز به صورت شناور شدن بر روی هوا را آموختند، فرایند کوچک شدن آنها تسریع شد. سال گذشته گروه بنتون نشان داد که یک گروه از دایناسورها به نام «پاراوس» (Paraves) حدود ۱۶۰ بار سریعتر از بزرگ شدن دیگر دایناسورها در حال کوچک شدن بود! بنتون میگوید: «در حالی که دیگر دایناسورها در حال بزرگ و زشت شدن بودند، این گروه از دایناسورها مرتب کوچک میشدند. ما اعتقاد داریم که در این هنگام یک انتخاب طبیعی بزرگ انجام میگرفت.»
یک گروه از دایناسورها به نام «پاراوس» حدود ۱۶۰ بار سریعتر از بزرگ شدن دیگر دایناسورها در حال کوچک شدن بود
این کوچک شدن سریع نشان میدهد که پرندگان کوچکتر دارای مزیت رقابتی خیلی زیاد نسبت به پرندگان بزرگ بودهاند. بروسات میگوید:«ممکن است این کاهش اندازه به یافتن مکانهای زندگی جدید، روشهای زندگی جدید یا اصلا تغییرات فیزیولوژیکی و رشد ختم میشده است.» بنتون فکر میکند که احتمالا وقتی که اجداد پرندگان بالای درختها زندگی کردند این کوچک شدن تبدیل به مزیت شد. درختها میتوانستند غذا و ایمنی آنها را تامین کنند.
ولی دلیل کوچک شدن هرچه که باشد، کوچک بودن ابعاد مزیتی بزرگ در پرواز به حساب میآید. هرچند که حیوانات بزرگتر میتوانند بر روی هوا شناور شوند و اصطلاحا گلاید کنند، پرواز واقعی با استفاده از بال زدن نیازمند نسبت خاصی از ابعاد بال به وزن است. پرندگان باید پیش از پرواز کردن به صورت واقعی و فراتر از شناور شدن بر روی هوا، کوچک میشدند.
اندازهی کوچک بدن پرندههای باستانی میتوانست به آنها در پرواز و زندگی بر روی درختان کمک کند
چهرهی بچهگانه
در سال ۲۰۰۸، زیست شناسی از دانشگاه هاروارد به نام «آرخات آبژانوف» (Arkhat Abzhanov) در حال تحقیق بر روی تخم تمساح بود. از آن جا که تمساحها دارای اجداد مشترک با دایناسورها هستند، میتوانند مقایسهی تکاملی خیلی خوبی با پرندگان باشند. برخلاف ظاهر، پرندگان در مقایسه با مارمولکها شباهت بیشتری به تمساحها دارند. آبژانوف بر روی مهرههای دایناسورها هم تحقیق میکرد و چیزی که خیلی برای او شگفت انگیز بود، شکل سر تمساحها است که شباهت زیادی به سر پرندگان دارد. جنین تمساح هم شباهت زیادی به مرغ خانگی دارد. جمجمهی فسیل شدهی نوزاد دایناسورها هم این الگو را نشان میدهد. آنها خیلی شبیه به پرندگان بالغ هستند. با این مشاهدات، آبژانوف به این ایده رسید که شاید پرندهها با ربودن الگوی رشد روزهای اول زندگی دایناسورها تکامل یافته اند.
برای آزمایش این نظریه، آبژانوف و یک دیرینهشناس از موزهی تاریخ طبیعی آمریکا در نیویورک به نام «مارک نورل» (Mark Norell) به همراه دیگر همکارانش، دادههای فسیلی را از نقاط مختلف دنیا جمع آوری کردند. این دادهها شامل پرندگان باستانی، مثل آرکئوپتریکس و تخمهای فسیل شدهی دایناسورهای در حال رشد که در آشیانه مرده بودند میشد. آنها چگونگی تغییر شکل جمجمه، وقتی که دایناسورها در حال تبدیل شدن به پرنده بودند را دنبال کردند.
آنها به مرور زمان متوجه شدند که در فرایند تبدیل شدن دایناسور به پرنده، صورت دچار افتادگی میشود و در عوض چشمها، مغز و منقار رشد میکند. آبژانوف میگوید: «پرندگان اولیه تقریبا شبیه به آخرین جنینهای دایناسورهای ولوسیپراتور بودند. پرندگان امروزی چهرهی بچهگانهتری دارند و صورت آنها نسبت به دوران جنینی تغییر کمتری میکند. در نگاه اول، پرندگان شبیه بچه دایناسورهایی به نظر میآیند که میتوانند تولید مثل کنند.
در نگاه اول، پرندگان شبیه بچه دایناسورهایی به نظر میآیند که میتوانند تولید مثل کنند.
این فرایند که «پدومورفوسیس» (Paedomorphosis) یا حفظ خصوصیات دوران قبل از بلوغ برای مدت طولانی نام دارد، یک راه تکاملی خیلی بهینه است. یک زیست شناس از دانشگاه کالیفرنیا به نام «نیپام پتل» (Nipam Patel) میگوید: «به جای اینکه یک چیز جدید خلق بشود، چیزی که تا به حال وجود داشته فقط ارتقاء یافته است.» «بولار» (Bhullar) که پاییز امسال آزمایشگاه خودش در دانشگاه ییل را راهاندازی میکند میگوید: «ما روز به روز شاهد این هستیم که تکامل خیلی زیبا و شکیلتر از آن چه پیشتر تصور میکردیم عمل میکند. تغییرات زیادی که در جمجمهی پرنده ایجاد میشود مدیون پدومورفوسیس است. مدیون یک سری تغییرات مولکولی در دوران جنینی.»
چرا پدومورفوسیس در تکامل پرندگان اهمیت دارد؟ این ممکن است به کوچک شدن یا عکس آن کمک کند. تغییر اندازه گاهی اوقات میتواند به تغییرات رشد منجر شود. بنابراین انتخاب جثهی کوچک میتواند از تبدیل شدن به فرم ظاهری بزرگسالانه جلوگیری کند. بنتون میگوید: «یکی از راههای خیلی خوب کوتاه کردن توالی رشد این است که در کوچکی از رشد کردن جلوگیری کنیم.» جمجمهی بچهگانه در بزرگسالان میتواند مغز بزرگتر پرندگان را نیز توضیح دهد، چرا که معمولا سر بچهی حیوانات نسبت به بدنشان در مقایسه با حیوانات بزرگسال اندازهی بزرگتری دارد. بنتون میگوید: «یکی از راههای خیلی خوب برای بزرگ شدن اندازهی مغز این است که اندازهی کودکی را در دوران بلوغ حفظ کنیم. در حقیقت پدومورفوسیس میتواند زمینهساز یک سری انتقالات بزرگ در تکامل، حتی در پستانداران و انسان شود. جمجمههای بزرگ ما در مقایسه با جمجمهی شامپانزهها میتواند نتیجهی پدومورفوسیس باشد.
پیدایش منقار
مشکل مطالعهی پدیدههایی که در طی تکامل اتفاق افتاده این است که فهمیدن اینکه تا به حال چه رخ داده سخت است. در حقیقت دانشمندان هیچ وقت نمیتوانند چگونگی تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان را دقیقا متوجه شوند یا دریابند که برای این تبدیل چه ویژگیهایی ضروری بوده است. ولی با ترکیب سه حوزهی تکامل، ژنتیک و زیستشناسی رشد، آنها اکنون میتوانند بفهمند که ویژگیهای مشخص چگونه بوجود آمده اند.
یکی از حوزههای مورد علاقهی آبژانوف، منقار پرندگان است. منقار یکی از ابزارهای مهم پرنده برای یافتن غذا، نظافت، ساختن لانه و نگهداری از جوجهها است. او می گوید که عامل موفقیت زیاد پرندگان فقط پرواز نبوده و بلکه منقار آنها نیز در این موفقیت نقش اساسی داشته است. او میگوید:«پرندگان امروزی یک جفت انگشت بر روی صورت خود درآوردند.»
به کمک دید عمیقی که در تکامل پرندگان بوجود آمده است، آبژانوف و همکارانش میتوانند به مکانیسم ژنتیکی دقیق بوجود آمدن منقار دست یابند. در پژوهشی جدید که ماه گذشته در «اوولوشن» (Evolution) منتشر شد، محققان نشان دادند که تنها چند تغییر ژنتیکی کوچک میتواند چهرهی یک پرنده را شبیه به دایناسور بکند.
در پرندگان امروزی، دو استخوان به نام استخوانهای «پریماکسیلاری» (Premaxillary) به یکدیگر جوش میخورند تا منقار را بسازند. این ساختار کاملا متفاوت از ساختاری است که در دایناسورها، تمساحها، پرندگان باستانی و بیشتر دیگر مهرهداران وجود دارد. در همهی این جانوران، این دو استخوان جدا از هم هستند و پوزه را میسازند. برای مشخص کردن اینکه چرا چنین تغییری رخ داده است، محققان به بررسی دو ژن که در شکل گیری این دو استخوان در حیوانات مختلف نقش دارند پرداخته اند. این حیوانات شامل تمساح، مرغ، موش، مارمولک و لاکپشت میشوند.
آنها متوجه شدند که خزندگان و پستانداران دارای دو تکهی فعالیت (Patches of Activity) در دو سوی حفرهی بینی در حال رشد خود هستند. پرندهها دارای تک لکهی بزرگتری هستند که در جلوی صورت آنها رشد میکند. محققان میگویند که الگوی تمساحها میتواند به عنوان یک واسط برای دایناسورها عمل کند، چرا که تمساحها تقریبا همان پوزه و استخوانهای پریماکسیلاری را دارند. محققان سپس در جنین پرندهای خاص با اعمال یک مادهی شیمیایی، از تاثیر ژنی که منقار را در صورت او بوجود میآورد جلوگیری کردند. در ضمن برای رعایت مسائل اخلاقی نگذاشتند که جوجه از تخم خارج شود.
منقار یکی از ابزارهای مهم پرنده برای یافتن غذا، نظافت، ساختن لانه و نگهداری از جوجهها است
نتیجه اینکه جنینهایی که از رشد منقار در آنها جلوگیری شده بود دارای صورتهایی بیشتر شبیه به دایناسورها بودند. یک دیرینه شناس از دانشگاه تگزاس به نام «تیموتی رووه» (Timothy Rowe) میگوید:«آنها توانستند جنین یک پرنده را تبدیل به چیزی کنند که شبیه به دایناسورهای منقرض شده است.» یافته ها نشان می دهد که چگونه تغییرات مولکولی کوچک میتواند تغییرات ساختاری بزرگ ایجاد کند. آبژانوف میگوید:«از ابزارهای کنونی به صورتی نوین برای ساختن یک چهرهی کامل جدید استفاده کنید» او ادامه میدهد:«آنها یک ژن یا راه جدید را اختراع نکردند، آنها فقط یک ژن موجود را تغییر دادند.»
مثل مطالعات بروسات و دیگران، کار آبژانوف نظریهی هیولای امیدوار را به چالش می کشد. البته او این کار را در ابعاد ژنتیکی انجام میدهد. بوجود آمدن منقار نیازمند یک جهش تکاملی خاص یا تغییر ژنتیکی گستره نیست. در عوض آبژانوف نشان داد همان نیروهایی که ریز تکامل (تغییرات کوچک در گونهها) را بوجود میآورد، درشت تکامل را هم ایجاد میکند. تکامل ویژگیهای جدید و گروه جدیدی از گونهها.
مشخصا تغییرات کوچک در تنظیم ژنها، هم به پیدایش منقار (که در طی میلیون ها سال تکامل یافت) و هم اشکال گوناگون منقار پرندگان که می تواند طی چند نسل تغییر کند منجر شد. آبژانوف میگوید: «ما نشان دادیم که تغییرات تنظیمی کوچک می تواند به یک اثر بزرگ تبدیل شود.» بولار و آبژانوف قصد دارند که در چگونگی تکامل منقار و جمجمهی پرندگان تعمق بیشتری کنند. آن ها این کار را با استفاده از روش دست بردن در ویژگی های جمجمه و مغز انجام می دهند. بولار می گوید: «ما تازه این کار را شروع کرده ایم.»